معرفی وبلاگ
سلام گاه گاهی سفری کن به حوالی دلت شاید آنجا خاطره ای منتظر لمس نگاهت باشد. اینجا هوالی دله ، دل هم دغدغه های خودشو داره، عاشق میشه، مشغول سیاست میشه، مشغول اجتماعش اطرافش میشه و... آره اینجا حوالی دله (محمد محمدی)
صفحه ها
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 95272
تعداد نوشته ها : 28
تعداد نظرات : 8
Rss
طراح قالب
GraphistThem273

سيد الشهدا

«... من نخستين كسي هستم كه بازمي گردم...» (1)
رجعت يعني بازگشتن و در اصطلاح به بازگشت گروهي خاص از مؤمنين و گروهي از بدكرداران گفته مي شود. اينكه رجعت در روايات به چه صورت بيان شده و اينكه در چه زمان و به چه صورت محقق مي شود در مقاله اي مفصل خواهد آمد، آنچه قصد بيان آن را داريم آن است كه بهترين هاي دوران، در اين واقعه ي عظيم بازمي گردند.
فكر كنيد! در جنگي عليه باطل همراه با امام زمان (ع) مي جنگيد و شمشير و شجاعت اميرالمؤمنين (عليه السلام) پشتيبان شماست!

رسول گرامي اسلام (ع) را با لبخند گشاده اش مي بينيد!

براي كسي كه سالها برايش گريستيد و بر سينه كوفتيد جان نثاري مي كنيد! (ان شاء الله)

اين رؤيا واقعي است! وعده اي است از سوي خداوند عادل و رحمن و خداوند هرگز وعده اش را زير پا نمي گذارد.

نخستين كسي كه از قبر بيرون مي آيد و منت بر سر مستضعفان مي گذارد، امام حسين (ع) است. كسي كه خون خواهي او شعار پرچم حضرت بقية الله (ارواحنا له الفداء) است: «يا لثارات الحسين»

زماني كه انسان به سن پيري مي رسد موي ابرويش رشد مي كند و گاهي تا چشم مي آيد؛ در روايات آمده است كه زماني كه حكومت حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه) ايجاد شد، امام حسين (ع) آنقدر حكومت مي كنند تا ابروهايش بر چشمانش مي افتد. (2)

از روايات معلوم است كه زمان رجعت امام حسين (ع) تقريباً همزمان با قيام حضرت حجت‌ (ع) و رجعت اميرالمؤمنين (ع) خواهد بود. (يادآوري: در برخي روايات حضرت امير (ع) با نام دابة الارض معرفي شده اند.) (3)

نكته ي ديگر آن است كه از برپايي حكومت جهاني حضرت مهدي (ع) تا قيامت فاصله ي زيادي طي خواهد شد؛ چرا كه در بسياري از روايات علاوه بر حكومت امام حسين (ع) تا دوران پيري از حكومت ديگر امامان نيز ياد شده است.

آخرين خبر آنكه: زماني كه مولاي زمان ما به شهادت مي رسند، امام حسين (ع) بر پيكر ايشان نماز مي گذارند؛ چرا كه تنها امام بر پيكر امام نماز مي گزارد...

 
پي نوشت:
1.بحارالانوار، ج 53، ص 62
2.همان، ج 102، ص 131
3.علامه مجلسي، حق اليقين، ج2، ص7.

منابع:
1.ضميري، محمد رضا، رجعت، نشر موعود
2.موعود شماره ي 30، مقاله ي رجعت امام حسين (ع) در قرآن و روايات
3.سايت پايگاه حوزه، ذيل كلمه ي رجعت

به نقل سايت موعود

دسته ها : ظهور
جمعه بیست و هفتم 8 1390 16:25

ياران بدر


بي گمان هيچ سرداري بي حضور فرماندهان شجاعش، و هيچ فرماندهي بدون لشكري نيرومند قدرت ايجاد حكومتي جهاني را نخواهند داشت. بزرگترين سردار عالم نيز براي فتح جهان از 313 مرد و زن براي فرماندهي نيروهاي خير كمك خواهد گرفت.
ياران حضرت مهدي (عج) رنگ و بوي آن حضرت را دارند و تا تعداد آنها به 313 نفر نرسد ظهور محقق نخواهد شد. البته تكميل اين تعداد تنها يكي از شرايط ظهور است، نه شرط ظهور.

اين 313 نفر كه ويژگي هاي منحصر به فردي دارند، فرماندهان سپاه امام زمان (عليه السلام) در هنگام ظهور آن حضرت هستند. در زمان ظهور، در مكه حاضر مي شوند. برخي شب در شهر ديگري در خوابند و صبح در مكه بيدار مي شوند(1) در نهايت اين 313 نفر كه 50 نفر آنها را زنان تشكيل مي دهند (2) بدون هيچ قرار قبلي گرد امام خويش جمع مي شوند. زماني كه امام زمان (عج) نخستين فريادهاي دادخواهي را به زبان مي آورند با او بيعت مي كنند و در شكست باطل او را ياري مي رسانند.

از روايات مي توان دريافت كه اين 313 نفر از انسانهاي خاص هستند. از بندگان خالص خداوند. از روايات به نظر مي رسد قدرت طي الارض دارند.

قدرت بدني آنها شگرف است؛ نيروي چهل مرد به آنها داده شده، قلب آنها چون آهن است و كوهي نيست كه از سر راه برندارند.(3) البته اين موضوع علاوه بر قدرت بدني به نيروي ايمان آنها نيز برمي گردد.  نيروي ايمان آنها به حدي است كه جز خدا نمي بينند و همه چيز را خدا مي بينند و به همين دليل هيچ ترس و اندوهي ندارند. (4)

آنها شيران روز و زاهدان شب اند. (5) سلاح آنها، كه منقش به نام خودشان و پدرشان است، برنده و سلاح برتر آنها كه خداوند از فضلش به آنها بخشيده است، سلاح هراس است. (6) يعني آنها با حضور خود در جبهه ي حق، ترس در دل اهل باطل مي اندازند. و اين از نيروي ايمان آنهاست.

عزت آنها به حدي است كه حيوانات ميز ميل همياري با آنان را دارند و قطعه زميني كه فرش گامهاي آنان شده به خود مباهات مي كند و بر ديگر سرزمينها فخر مي فروشد (7)

اين ياران كه به تعداد ياران پيامبر اسلام (صلوات الله عليه و آله) در جنگ بدر هستند، در فتنه ها و بلاياي آخرالزمان آب ديده مي شوند و براي ياري حضرت برگزيده مي گردند. (8)

313 فرمانده، لشكري در حدود 10000 (ده هزار) نفر دارند كه همگي ياوران حق اند.

پس از برچيده شدن باطل، اين فرماندهان، اميران مناطق مختلف حكومت جهاني حضرت مهدي (عج) خواهند بود. بدين طريق، عدالت تنها از طريق عادل واقعي به اجرا در خواهد آمد. (ان شاء الله)

 

پي نوشت:
1.بحارالانوار، ج 52، ص 370، ح 159
2.همان، ص 223
3.همان، ص 386
4.كمال الدين و تمام النعمهة ج2، ص 357
5.الفتن، ص 213
6.بحار الانوار، ج52، ص 191
7.همان، ص 327

8.ترجمه و شرح نهج البلاغه، خطبه 150، صص 459-458

به نقل از سايت موعود

دسته ها : ظهور
جمعه بیست و هفتم 8 1390 16:22

ابليس

حتماً مي دانيد شيطان اسم خاص نيست بلكه اسم جنس است؛ بنابراين شيطان به هر موجودي اعم از جن و انس مي گويند كه رو به پليدي و پستي آورده است و اشاره به فرد خاصي ندارد.
نخستين كسي كه چنين رويه اي پيش گرفت، جني بود مقرب، كه در ميان فرشتگان به عبادت او مي پرداخت. او به علت شيفتگي بيش از حد به نژاد خود، از فرمان سجده كردن بر مخلوق خداوند سرپيچي كرد. نام او «ابليس» بود.

نكته ي مهمي كه در اين داستان مشهور وجود دارد مهلت خواستن ابليس «تا وقت معلوم» است. بسياري از مفسران تعبير وقت معلوم را چنين شرح داده اند: تا وقت ظهور حضرت حجت (عجل الله تعالي فرجه).

بنابراين ابليس با رسيدن ظهور به مرگ خويش نزديك مي شود.

 ابليس يا همان «لوسيفر» يهوديان و مسيحيان، جني است كه در بدتر كردن شرايط آخرالزمان چنان پيش مي رود كه بنده هاي خالص كمي را براي برپايي حكومت الهي باقي مي گذارد. البته بايد دانست كار ابليس تنها فريب دادن و وسوسه كردن است، زيبا نشان دادن زشتي ها و پرزرق و برق جلوه دادن گناهان! هر انساني مي تواند با تكيه به خداي متعال از وسوسه هاي او نجات بيابد و جانش را از ميان آشفتگي اين دنياي شيطان زده بيرون بكشد.

به طور كلي مي توان فعاليتهاي ابليس را در دوران غيبت و ظهور به دو دسته تقسيم كرد:

1.گمراه مي كند!

ابليس در دوران غيبت تا مي تواند براي خودش سپاه و نيرو جمع مي كند؛ چرا كه مرگ را در دو قدمي اش مي بيند بنابراين با تمام قوا، با چنگ و دندان و با هر ترفندي قصد دارد بنده هاي خالص كمتري در زمين باقي بگذارد.

به همين علت است كه در آخرالزمان نگه داشتن ايمان و گناه نكردن بسيار مشكل است. همين عمل ابليس باعث مي شود خالص از ناخالص جدا شود و ياران واقعي خداوند مشخص شوند.

شيطان وسوسه مي كند، به فساد دعوت مي كند، شيوع هم جنس بازي و ساختن قومهاي لوط را دوست دارد. براي مال دنيا در ذهن مردم ارزش و محبت مي سازد و از خداوند موجودي دور و سخت! نااميدي را گسترش مي دهد و حتي در دل دوستانش ترس مي دمد!

بنابراين ياراني فاسد، نااميد و ترسو دارد! در مقابل خداوند منشأ اميدواري و قدرت است و هميشه توبه را مي پذيرد. پس تنها نيستيم!

2.صيحه ي شيطاني

در صبح روز 23 رمضان ندايي از جبرئيل مردم را به پيروي از حضرت مهدي (ع) فرا مي خواند. در عصر همان روز شيطان ندا مي دهد كه حق با حضرت مهدي (ع) نيست و با فلان خاندان است! در اين زمان بسياري از مردم منحرف مي شوند. (1)

سپاه ابليس در نهايت در برابر سپاه امام زمان (عج) قرار مي گيرد (2) و اما عاقبت ابليس:

از امام صادق(ع) پرسيدند: اينكه خداوند به شيطان فرمود منتظر وقت معلوم باشد، اين وقت معلوم كي خواهد بود؟

حضرت فرمودند:

«روز قيام قائم ماست. وقتي خداوند او را برانگيخته مي كند و آماده ي قيام در مسجد كوفه است. در آن وقت شيطان در حالي كه با زانوهاي خود راه مي رود به آنجا مي آيد و مي گويد: "اي واي از خطر امروز!" قائم پيشاني شيطان را گرفته و گردنش را مي زند. آن موقع روز وقت معلوم است كه مدت او به آخر مي رسد» (3)


هشدار: با نابودي ابلي فقط نيروي منحرف كننده ي بيروني از بين مي رود و نفس اماره باقي مي ماند...

پي نوشت:
1.النعماني، الغيبة، ص17ـ بحارالانوار، ج2، ص231
2.مقاله از ظهور تا قيامت، ماهنامه موعود، شماره97
3.بحارالانوار، ج2، ص231

منابع:
1.مقاله ي از ظهور تا قيامت، ماهنامه ي موعود، ش 97
2.كتاب عصيانگر، عباسعلي كامرانيان
3.مقاله ي ابليس دشمن فرزند آدم، موعود ش97

به نقل از سايت موعود

دسته ها : ظهور
جمعه بیست و هفتم 8 1390 16:20

دجال

بي شك از بحث انگيزترين چهره هاي آخرالزمان است. حتي برخي به چهره بودن او نيز شك دارند!
دجال معاني متفاوتي دارد اما به نظر مي رسد دقيقترين ترجمه ي آن اصطلاح «دروغگوي فريبكار» باشد. (1) بيشترين روايات درباره ي دجال، در كتابهاي سني و در كتب مسيحيان است. درباره ي دجال احاديث كمي در روايات شيعه موجود است و چيزي كه به قطع مي توان در آن نظر داد اين است كه ظهور او پيش از ظهور حضرت حجت (عجل الله تعالي فرجه) مي باشد.

علاوه بر آن خروج دجال از علائم حتمي نيست بلكه از علائم غير حتمي ظهور است. بنابراين برشمردن آن ذيل نشانه هاي قطعي ظلمي است به چشم انتظاران!

درباره ي دجال چند نظر وجود دارد:

1.برخي روايات بيان مي كنند كه دجال شخص واحدي است. انساني است با نام دجال و ويژگي هايي دارد.

از نظر اين روايات، دجال يك چشم بيشتر ندارد و آن چشم چپ است و اين چشم همچون ستاره در پيشاني او مي درخشد. چشم او انگار آميخته به خون است و بر الاغي سوار مي شود. احتمالاً ماجراي خر دجال از همين حديث اميرالمؤمنين (ع) نشأت گرفته است. (2)

نام او در اين دسته از روايات، «صائد بن صيد» و كنيه اش «ابويوسف» است. او از مادري يهودي به نام «ميمونه» متولد مي شود و پس از سه دوره خشكسالي خروج مي كند.

2.برخي بر اين عقيده اند كه دجال معرف شخص خاصي نيست بلكه معرف شخصيتهاي متعدد است. يعني وقتي حرفي از دجال مي زنيم مقصودمان شخصيتهايي است كه در مقاطع مختلف تاريخي خروج مي كنند و گاهي ادعاي خدايي مي كنند و گاهي مردم را به دروغ فريب مي دهند و ادعا مي كنند منجي آنانند. اين دجالان در هر رشته ي مو ساز و آوازي دارند (يعني از طريق موسيقي وارد مي شوند)

اين تعدد در دجال تا جايي است كه در حديث مي خوانيم:

«قيامت ‏برپا نمى‏شود، تا وقتى كه مهدى (عليه السلام) از فرزندانم قيام كند و مهدى (عج) قيام نمى‏كند، تا وقتى كه شصت دروغگو خروج كنند» (پيامبر اكرم صلوات الله عليه و آله) (3)

در برخي روايات نيز تعداد دجالان 30 ذكر شده است. (4) همچنين در كتب مسيحيان آمده است كه تعداد بسياري دجال در آخرالزمان ظاهر مي شوند. (5)

3.برخي معتقدند دجال نه تنها به افراد و اشخاص برنمي گردد بلكه معرف جرياني است كه در جوامع ايجاد مي شود. برخي معتقدند دجال وهابيون هستند و برخي معتقدند دجال، شيطان پرستان هستند.

نظريه اي بيان مي كند كه دجال همان جريان فراماسونري است. از علائم اين تطبيق يكي آن است كه در احاديث چشم چپ دجال در وسط پيشاني او مي درخشد و اين علامت بسيار مشابه است با چشم جهان بين كه نشانه ي فراماسونرهاست. چشمي بالاي يك هرم كه دور آن انواري كشيده اند.

و يا در روايات داريم كه پيروان آن يهوديان و زنازادگان هستند و در جهان امروز طرفداران فراماسونري و درجه داران آنها دقيقاً همين دو ويژگي را دارند. (6)

علاوه بر آن در احاديث آمده كه از قِبل دجال مردم نان مي خورند و برخي معتقدند كه اين نشانه به دلار و علامات فراماسونري حك شده بر آن بر مي گردد. (7)

عمده ي عقايد به طور كلي درباره ي دجال چنين است. برخي در مصداق يابي و تطبيق نشانه ها، ماهواره يا اينترنت را دجال مي دانند ولي اينكه كدام يك از اين نظريات قطعي و درست است، نيازمند صبر و گذشت زمان بيشتري است. سوال اينجاست كه اگر به فرض دجالي آمده باشد، فرد است يا افراد، جريان است يا وسيله؟ آنچه اهميت دارد شناخت نشانه هاي دجال و فاصله گرفتن از آن است. مهم آن است كه هشياري خود را در زمان حفظ كنيم تا جايي كه جهان قادر به غافلگير كردن ما نباشد.

حضرت علي (ع) در حديثي بيان مي كنند كه مردم بدانند كه دجال ادعاي خدايي را مي كند كه مي نوشد و مي خورد و راه مي رود (خدايي جسماني) و مردم بايد بدانند كه خداي آنها نمي خورد، نمي نوشد و راه نمي رود... (8)


پي نوشت:
1.رساله يوحنا، بابا 2، آيه 18و22 .
2.اثباة الهدا عاملي، ج 7، ص 405
3.ارشاد، ج‏2، ص‏371
4.بحارالانوار، ج‏52، ص‏300
5.موعود، ش‏31، دجال (آنتى كريست در كتاب مقدس).
6.ماهنامه ي موعود، ش 4، دجال دروغگوي فريبنده
7.سخنراني آقاي رائفي پور: فراماسونري، دجال آخرالزمان. (براي مطالعه ي بيشتر رجوع كنيد به سلسله مقالاتي با همين عنوان در سايت موعود)
8.مجلسى ، محمدباقر، بحارالانوار، ج 13،ص482

به نقل از سايت موعود

دسته ها : ظهور
جمعه بیست و هفتم 8 1390 16:18

ابقع

ابقع بي شك از چهره هايي است كه بايد از او اجتناب كرد. او يكي از سه نفري است كه قصد اشغال شام را دارند و حكومت كردن بر شام آرزوي آنهاست. سفياني، اصهب و ابقع سه فرد قدرت طلبي هستند كه در آخرالزمان خروج مي كنند.
درباره ي ابقع بايد گفت: «از او بپرهيز...» (1)

لقب ديگري كه به ابقع داده اند «ابرص» است.

درباره ي معناي «ابقع» و «ابرص» تعاريف متعددي بيان شده است. به لحاظ لغوي ابقع به معناي سپيد و سياه و ابرص به معناي كسي است كه بيماري پيسي دارد. (2)

اما در كتب مختلف از ديد زبان شناسان اعراب معاني متعددي براي ابقع آمده است:

1.ابقع يعني متفاوت و مختلف بودن رنگها در چيزي. به كسي يا چيزي كه رنگهاي مختلف دارد ابقع مي گويند.
2.صفت بقعه در مردان به مردي اطلاق مي شود كه بسيار پرحرف است و سخنهاي بيجا بر زبان مي راند كه حرفهايش بي سر و ته است. (2)
3. مردي زيرك و مكار كه كسي توان فريبش را ندارد. (4)

در رواياتي كه از ابقع آمده است مشخص است كه ابقع، اصهب و سفياني هر سه براي بدست آوردن حكومت دمشق (شام) با هم رقابت مي كنند. در نهايت سفياني ابقع را به قتل مي رساند و بر دمشق مسلط مي شود. (5)

 
پي نوشت:

1.امام باقر (ع) به يكي از يارانشان فرمودند: اي بريد! از جماعت اصهب بپرهيزيد و ابقع. بريد گفت: ابقع؟ فرمودند: ابرص و از سفياني بپرهيز و از دو رانده شده از فرزندان فلاني.
2.فرهنگ مجازي دهخدا، ذيل كلمات ابقع و ابرص
3.معجم مقاييس اللغه، ج1 ، ص 281؛ به نقل از سفياني، ص 94
4.القاموس فيروز آبادي، ج3، ص 6؛ به نقل از سفياني، ص 94
5.يوم الخلاص، ص 293؛ به نقل از شش ماه پاياني، صص 8076 –

به نقل از سايت موعود

دسته ها : ظهور
جمعه بیست و هفتم 8 1390 16:15

اصهب

«در آن سال، همه ي سرزمين هاي اسلامي كه در غرب قرار دارند، دچار اختلاف شديد شوند، نخستين سرزميني كه ويران شود شام است. در آنجا سه گروه يعني طرفداران اصهب، ابقع و سفياني با يكديگر اختلاف مي كنند.» (1) اصهب، ابقع و سفياني سه نفر ار چهره هاي سياه آخرالزماني هستند كه هر كدام از منطقه اي جداگانه خروج مي كنند و هدف هر سه، تصرف دمشق است. در اين مقاله به اصهب مي پردازيم:

اصهب فردي است كه به روايت اكثر علما، غيرمسلمان است، و مويي سرخ و طلايي دارد. (2)

در تفسير روايتي در الزام الناصب آمده است:

«آنگاه كه قرن يازدهم برسد، پس انا لله و انا اليه راجعون! بلا فراگير مي شود و اميد، اندك. دعا مستجاب نمي شود و بلا نازل مي شود و درماني از آن نيست. دين اسلام سخت در تنگنا مي افتد... آنگاه كافر سرخ موي به پا مي خيزد و مردم را تحت فشار جنگ مي گذارد و طولي نمي كشد كه او كشته مي شود...» (3)

اصهب كه به گفته ي روايات به دنبال حكومت كردن بر دمشق (شام) است به سمت آن راه مي افتد و جنگ سختي ميان او و سفياني براه مي افتد و در نهايت، سفياني، اصهب و يارانش را به قتل مي رساند.

در پايان بايد اضافه كرد كه از مواضع روايات درباره ي اصهب مي توان فهميد كه پرچم او پرچم الهي نيست و عاقبت او بد عاقبتي است. (4)

پي نوشت:

1.بحارالانوار، ج 52، ص 212
2.كوراني، علي، عصر ظهور، صص 109 و 110
3.فقيه، محمد، سفياني و نشانه هاي ظهور، ص 96
4.با استفاده از كتاب شش ماه پاياني، مجتبي الساده، مترجم: محمود مطهري نيا

به نقل از سايت موعود

دسته ها : ظهور
جمعه بیست و هفتم 8 1390 16:13

دابة الارض


يكي از چهره ها كه پس از ظهور حضرت مهدي (عج) خروج مي كند و از علامات قيامت است، «دابة الارض» است.

«دابة الارض» نه به عنوان يكي از علائم ظهور بلكه به معناي يكي از علامت هاي قيامت در روايات ذكر شده است. اما با توجه به نقش او در دوران پس از ظهور مي توان گفت، او نيز از چهره هاي مهم و تاثير گذار مهدوي است.


براي توضيح دابة الارض معاني متعددي ارائه شده است كه ما به دو مورد آن مي پردازيم:

1.«دابة» از ريشه ي دبَّ و به معناي جنبنده است و «ارض» به معناي زمين است و دابة الارض يعني جنبنده ي زمين. (1)

2.دابة از ريشه ي ديب به معناي آرايش سخن است، ارض به معناي تاريض كلام يعني اصلاح نمودن و تعديل نمودن كلام است و دابة الارض يعني كسي كه از مسائل پنهان كلام خدا پرده بر مي دارد و ان را به مردم ارائه مي كند. (2)

دو ديدگاه درباره ي دابة الارض وجود دارد:

1.برخي او را موجودي عجيب مي دانند كه كارهاي عجيبي انجام مي دهد.
2. برخي او را انسان فعال و مهمي مي دانند كه مهمترين كارش جدا كردن صفوف حق از باطل است.

پيامبر اكرم (صلوات الله عليه و آله) فرمود:

«[دابة الارض بقدري نيرومند است كه] هيچكس به او نمي رسد و كسي نمي تواند از دست او فرار كند، بين دو چشم مؤمن علامت مي گذارد و مي نويسد: «مؤمن» و بين دو چشم كافر علامت مي گذارد و مي نويسد: «كافر» و عصاي موسي و انگشتر سليمان با او است .» (3)

در روايات دابة الارض انساني معرفي شده است كه راه مي رود و حرف مي زند و مردم را هدايت مي كند. كسي كه آرامش را در زمين مستقر مي كند و صاحب زمين است. صديق، فاروق و ذوالفقار امت است. (4)

از روايات نقل شده پيدا است كه دابة الارض همان اميرالمؤمنين (ع) است كه پس از ظهور حضرت مهدي (عج) رجعت مي كند و صف حق را از باطل جدا مي سازد. (5)


پي نوشت:

1.مقاله ي رجعت، حسين الهي نژاد
2.لغت نامه  ي مجازي دهخدا
3.بحارالانوار، ج 6، ص 300; ايقاظ، ص 335; مجمع البيان در ذيل آيه مورد بحث; نورالثقلين، ج 4، ص 98
4.بحار الانوار، ج 53، صص 140 - 139.
5.ماهنامه ي موعود، شماره ي70

به نقل از سايت موعود

دسته ها : ظهور
جمعه بیست و هفتم 8 1390 16:2

شعيب ابن صالح


شعيب بن صالح يكي ديگر از ايرانيان افتخار آفرين در دوران آخرالزمان و در حكومت حضرت صاحب الامر (ارواحنا له الفداء) است. شعيب بن صالح از تيره ي بني تميم است. برخي معتقدند كه او از اهالي ري است و مشهور نيز همين است.

«شعيب بن صالح» يا «صالح بن شعيب» نامي است مستعار. چرا كه براي حفظ چنين فردي از گزند دشمنان چنين اقتضايي وجود دارد.

شعيب فرمانده ي سپاه خراساني است. در حديثي درباره ي او چنين امده است:

« سيد خراساني، رهبر سياسي اي كه در دست راستش خالي دارد، قائد اعظم و سيد بزرگواري است كه پرچمهاي نهضت به نقش او منقوش گشته اند. شعيب بن صالح، جوان گندمگون و تيزفهمي از اهالي تهران كه سرپرستي نيروها را بر عهده دارد. گنجهاي طالقان (جوانان تهران) اينها اصحاب حضرت مهدي (ع) خواهند شد و احاديث صفت بارزشان را گنج الهي بودن آنها برشمرده اند.» (1)

از ديگر ويژگي هاي شعيب كه در روايات برشمرده اند اين است:

جواني گندم گون و لاغر، داراي محاسني كم پشت،  صاحب بصيرت و يقين، اراده اي استوار، جنگاوري ممتاز و شكست ناپذير.

اگر كوه ها در مقابلش بايستد آنها را در هم مي كوبد و راه عبور خود را از ميان آنها باز مي كند. (2)

شعيب كه فرمانده ي سپاه خراساني است، در منطقه ي اصطخر شيراز سپاه سفياني را شكست مي دهد. فرمانده ي اين سپاه پس از پيوستن به سپاه امام زمان (عج) افتخار فرماندهي سپاه ايشان را بدست مي آورد.

 
پي نوشت:

1. الممهدون المهدي، ص 54 به نقل از شش ماه پاياني، ص 94
2.كوراني، علي، عصر ظهور، ص245

به نقل از سايت موعود

دسته ها : ظهور
يکشنبه پانزدهم 8 1390 20:44

سيد خراساني


از چهره هايي كه از ايران به پا مي خيزد و سپاهش، سپاه ياران امام است، سپاه سيد خراساني است. سيد خراساني فرمانده اي دارد به نام «شعيب بن صالح» كه در وقت مناسب به او نيز مي پردازيم. (ان شاء الله)
اما درباره ي سيد خراساني كه برخي او را هاشمي خراساني نيز ناميده اند، بايد گفت: مردي است از نسل امام حسن (ع) يا امام حسين (ع) كه در هنگامه ي خروج سفياني و ظهور يماني، ظهور مي كند و پرچم بر حقّ او سياه رنگ است.

خراساني و يماني براي مقابله با سفياني به پا مي خيزند و مي كوشند در اين راه از هم سبقت بگيرند. (1)

ميان خراساني و سفياني در منطقه اي در شيراز جنگ رخ مي دهد و فرمانده ي خراساني در آنجا شكست سختي به سفياني وارد مي كند و او را از خاك ايران به عقب مي راند. (2)

درباره ي نسب خراساني بايد گفت، به نظر نمي رسد كه او متولد خراسان باشد، سيد خراساني مي تواند به معناي رهبر مردم اهل خراسان، رهبر سپاه خراسانيان و ديگر معاني نيز باشد. در هر حال روايتي مبتني بر خراساني بودن سيد خراساني وجود ندارد. (3)

سيد خراساني در حديثي از امام باقر (ع) چنين معرفي شده است:

«سيد خراساني، رهبر سياسي است كه در دست راستش خال دارد، رهبر اعظم و سيدي بزرگوار است كه پرچم هاي نهضت به نقش او منقوش گشته اند...» (4)

در روايت ديگري نيز درباره ي او مي گويند:

«خداوند آن را به مردي از اهل بيت ارزاني دارد كه روش او براساس تقوي و عمل وي هدايت گر مردم است. در مقام قضاوت بر مردم، اهل رشوه نيست. به خدا سوگند من او را با نام خود و نام پدرش مي شناسم...» (5)

نكته ي آخر اينكه، سيد خراساني آخرين شخصي است كه بر ايران حكومت خواهد كرد. (6)

هشدار: تطابق دادن شخصيتهاي آخرالزمان با انسانهاي حاضر در هر عصر و زمان، خطرات عديده اي دارد. پس تطابق جداً ممنوع!

پي نوشت:
1.معجم احاديث الامام المهدي(ع)، ج5، ص 255، ح 1680؛ مختصر بصائر الدرجات، ص 200. (از خطبة محزون حضرت امير المومنين(ع)).
2.بشارة الاسلام، ص 184؛ به نقل از شش ماه پاياني، ص 93
3.كوراني، علي، عصر ظهور، صص 244 – 246
4.الممهدون للمهدي، ص 54؛ به نقل از شش ماه پاياني، صص 93 – 94
5.بحار، ج 52، ص 243؛ به نقل از عصر ظهور، ص 246
6.كوراني، علي، عصر ظهور، ص247

به نقل از سايت موعود

دسته ها : ظهور
يکشنبه پانزدهم 8 1390 20:41

سفياني


سفياني از مهمترين چهره هاي سياه آخر الزمان و موثر در ظهور به شمار مي رود. قيام سفياني، يماني و خراساني در يكسال اتفاق مي افتد از اين رو پس از پرداختن به چهره ي روشن يماني، به سفياني مي پردازيم. سفياني از دشمنان قطعي امام زمان (عج) خواهد بود و بسياري از ياران و منتظران آن حضرت، مردان و زنان و كودكان را به قتل مي رساند. او بر پنج منطقه ي شام، دمشق، فلسطين، اردن و قنسرين را تصرف مي كند و در نهايت توسط امام يا سپاهيان امام (ع) به هلاكت مي رسد.

نام سفياني كه در برخي روايات به آن اشاره شده است: عثمان بن عنبسه. با اين حال اينگونه روايات بدون استثنا ضعيف هستند. علاوه بر آن دانستن نام او كمك چنداني به شناخت او نخواهد كرد. حتي در روايتي امام صادق (عليه السلام) در پاسخ به كسي كه نام سفياني را مي پرسد، مي فرمايند:

«با اسم او چكار داري؟....» (1)

درباره ي چهره ي او امام باقر (ع) چنين فرموده اند:

«سفياني فردي است سرخ روي و سرخ موي و چشم آبي كه هرگز خدا را عبادت نكرده و مكه و مدينه را نديده است. او چنين مي گويد: خدايا انتقام و سپس آتش! انتقام و سپس آتش!» (2)

همچنين اميرمؤمنان (ع) فرموده اند:

«فرزند هند جگر خواره از دره ي خشك و بي آب و علف شورش مي كند. او مردي است با قامت متوسط، چهره ي زشت و كريه منظر، چهارشانه و درشت هيكل كه در چهره اش آثار آبله ديده مي شود و ظاهرش يك چشم به نظر مي رسد... از فرزندان ابوسفيان است كه شورش او تا جايي ادامه ميابد كه وارد حجاز مي شود.» (3)

آنچه درباره ي سفياني مهم است بدانيم آن است كه:

1.حكومت او بيش از نه ماه به طول نخواهد انجاميد. (4)
2.از وادي يابس (بين سوريه و اردن) خروج مي كند. (5)
3.پس از اينكه سپاهش در بيداء (در راه مكه) فرو مي رود در جنگ با سپاه امام كشته مي شود. در اين راه افراد بسياري را مي كشد و در ايران در فارس توسط سپاه خراساني متوقف مي شود.

حديثي است از امام صادق (ع) كه خطي مشي ما را مشخص را نيز در اين مسير مشخص مي گرداند:

«ما و خاندان ابوسفيان دو خاندانى هستيم كه بر سر دين خدا با هم دشمنى داريم. ما سخن خداوند را تصديق كرديم و آنان تكذيب كردند. ابوسفيان با پيامبر(ص) مبارزه كرد و معاويه با على(ع) و يزيد با حسين بن على(ع) به مخالفت برخاستند و سفيانى نيز با قائم(عج) خواهد جنگيد» (6)

هشدار: تطبيق ممنوع است!


پي نوشت:

1.شيخ صدوق، كمال الدين؛ به نقل از سفياني، محمد فقيه، ص 130؛ تاريخ پس از ظهور، محمد صدر، ص 143
2.كمال الدين، ص 610؛ به نقل از تاريخ پس از ظهور، ص 142
3.كمال الدين، ص 651؛ به نقل از آخرين نشانه هاي ظهور (40 حديث)، ص 11
4.الغيبة نعماني، ص  202؛ به نقل از آخرين نشانه هاي ظهور، ص 10
5.كمال الدين، ص 651
6.بحارالانوار، ج 52، ص182

به نقل از سايت موعود

دسته ها : ظهور
يکشنبه پانزدهم 8 1390 20:38
X