معرفی وبلاگ
سلام گاه گاهی سفری کن به حوالی دلت شاید آنجا خاطره ای منتظر لمس نگاهت باشد. اینجا هوالی دله ، دل هم دغدغه های خودشو داره، عاشق میشه، مشغول سیاست میشه، مشغول اجتماعش اطرافش میشه و... آره اینجا حوالی دله (محمد محمدی)
صفحه ها
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 95287
تعداد نوشته ها : 28
تعداد نظرات : 8
Rss
طراح قالب
GraphistThem273

سلام

در اينجا دوست دارم از روايات و پيشگويي هايي كه اخرالزمان و خصوصا شام روپيشگويي كردن مواردي رو ذكر كنم كه جالب هست

شورش شيصباني كوفي

گفتني است، اهل كوفه و مناطق اطراف همگي شيعه مي باشند، و بر اثر پيروي جاهلانۀ گروه زيادي از ايشان از برخي رهبران هاشمي فتنه گر كه با حمايت اصهب مرواني تكريتي به دمشق حمله مي كنند، كوفيها در آخرالزمان دچار گرفتاري بزرگي مي شوند، و سرانجام، دو گروه قدرتمند از آنان انتقام مي گيرند:

گروه نخست، سپاهيان سفياني اند كه از دمشق به كوفه مي آيند و جنايات بسياري را در حقّ كوفيان مرتكب مي شوند، و بي گناه و با گناه را مي كشند.

جابر پسر يزيد جعفي گفت: ابو جعفر محمّد باقر پسر علي(عليهما السّلام) فرمود:

سفياني لشكري را به سوي كوفه مي فرستد، در حالي كه شمارشان

هفتاد هزار  نفر است و گرفتار مي سازند برخي اهل كوفه را با كشتار،

دارزدن و اسيركردن. پس هنگامي كه ايشان در آن حال اند، ناگهان پرچمهايي از

طرف خراسان روي مي آورند، در حالي كه منزلها را با شتاب درمي نوردند و چند

نفر از همراهان قائم با ايشان اند. سپس مردي از مواليان (ايراني تباران)(8)

اهل كوفه در ميان ناتوانان برمي شورد و فرماندۀ سپاه سفياني او را ميان حيره

و كوفه مي كشد، و سفياني لشكري را به سوي مدينه مي فرستد...(9).

گروه دوم، نيروهاي سپاه حسيني خراساني اند كه از خراسان وارد كوفه مي شوند و فتنه گراني از شيعيان را كه با همكاري، مروانيها، شوريده اند و نيز نيروهاي سفياني را كه دشمن شيعيان اند، كيفر مي دهند.

سَدِير صَيْرَفي گفت: با گروهي از مردم كوفه نزد ابو عبدالله جعفر پسر محمّد(عليهما السّلام) بوديم، رو نمود به ايشان و فرمود:

... پس واي بر شما، اي مردم عراق، آن گاه كه

پرچمهايي از خراسان به ‏سوي شما بيايند...(10).

نيز، جابر گفت: ابو جعفر - امام باقر(عليه السّلام)- فرمود:

هر گاه سخن ايشان (بني عبّاس) اختلاف پيدا كرد و گيسوي سختي آور(11)

طلوع كرد، درنگ نمي كنند، مگر اندكي، تا آنكه ابقع (گندم گون) در مصر آشكار

شود. مردم را مي كشند تا به ارم (دمشق) برسند. سپس اصهب (موبور)(12)

بر او مي شورد. در نتيجه، ميان آن دو نبرد خونين بزرگي خواهد بود.

آن گاه، سفيانيِ نفرين شده پديدار مي شود و بر همۀ آن دو چيره مي گردد،

و پيش از اينها، دوازده پرچم شناخته شده در كوفه برافراشته مي شوند،

و مردي از فرزندان حسين كه به سوي پدرش فرا مي خواند، در كوفه

كشته مي شود. سپس سفياني سپاهيانش را پخش مي كند(13).

طبق اين روايت و ديگر احاديث اسلامي بيانگر حوادث آخرالزمان، پس از پديدارشدن ستاره اي دنباله دار در ماه صفر سال ظهور امام مهدي(عليه السّلام) از مشرق و بروز اختلاف دوم ميان دو گروه قدرتمند از زمامداران بني عبّاس، مدّت زمان كوتاهي از حكومت آنان مي گذرد تا آنكه ابقع در مصر آشكار شود.

نگارنده دور از ذهن نمي داند، مراد از «مردي از فرزندان حسين كه به سوي پدرش فرا مي خواند...»، سيّد مقتدا صدر، مبارز سياسي معاصر عراقي باشد كه از تبار امام حسين(عليه السّلام) بوده، و با استفاده از نفوذ و اعتبار پدرش، سيّد محمّد صدر، در ميان مردم عراق، به ويژه عشاير شيعۀ اين كشور، هواداران زيادي را دور خود گردآورده و شهر كوفه را مركز فعّاليّتهايش قرار داده است.

اينك توجّه خوانندگان گرامي را به گزارشي در بارۀ سيّد مقتدا صدر كه با بهره گيري از منابع گوناگون فراهم شده است، جلب مي كنيم:

سيّد مقتدا صدر، روحاني تندروي شيعه و از شخصيّتهاي سياسي عراق، سومين پسر سيّد محمّد صدر- عالم شيعي با نفوذ عراقي ساكن نجف و امام جماعت و جمعۀ كوفه- و شناخته شده ترين بازمانده از خاندان صدر مي باشد كه از خانواده هاي سرشناس و علمي شيعه اند. دو برادر مقتدا صدر، همراه پدرش سيّد محمّد صدر و نيز پسر عمو و دختر عموي پدرش، سيّد محمّدباقر صدر و بنت الهدي صدر- بر اثر مبارزاتي كه ضدّ رژيم بعثي عراق كردند، در دوران صدّام كشته شدند.

جدّ اعلاي مقتدا صدر، سيّد صالح موسوي عاملي از دانشمندان لبنان و اهل منطقۀ جبل عامل بود كه به سبب دشمني حاكمان عثماني با شيعيان، ناچار لبنان را ترك كرد و در عراق ساكن شد، و سپس دو تن از چهار پسران اين شخص، با نامهاي سيّد محمّدعلي و سيّد صدرالدين موسوي عاملي به اسفهان هجرت كردند و مقتدا صدر از نسل اين دو نفر مي باشد.

مقتدا صدر، پس از سقوط صدّام و ورود به عرصۀ مبارزات سياسي در عراق، كوفه را پايگاه اصلي فعّاليّتهاي خود قرار داد، و براي دستيابي به جايگاهي مردمي و قابل اتّكا براي پيشبرد اهدافش، تلاشهاي زيادي براي بازيابي روابط با بخشي از هواداران پدرش كه همچنان پيرو وي بودند، كرد. وي با استفاده از نفوذ و اعتبار پدرش در ميان مردم عراق، به ويژه عشاير شيعۀ اين كشور، و با سخنرانيهاي آتشين و احساسي در رابطه با برپايي حكومت اسلامي و مخالفت با نيروهاي متّحد اشغالگر و با ايجاد نهادهاي خيريّه و بازگشايي دفترهاي پدرش در شهرهاي گوناگون عراق، توانست سدها هزار نفر از مردم مناطق شيعه نشين عراق، بويژه «شهرك صدر» در حومۀ بغداد و كوفه، را به سوي خويش بكشد. بيشتر هواداران مقتدا صدر از جوانان و افرادي داراي سطح اقتصادي پايين و نيز حاشيه نشينان شهري مي باشند كه فاقد تجربه و آگاهي لازم در مسايل سياسي اند، و مقتدا صدر با سازماندهي آنان، توانست هستۀ گروه سياسي «جماعت صدر ثاني» و گروه نظامي «سپاه مهدي» را بنياد نهد. مقتدا صدر از مخالفان حضور نيروهاي خارجي در عراق مي باشد و نيروهاي مسلّح زير فرمانش، مشهور به «جيش المهدي»، در برخي موقعيّتها درگيريهايي با نيروهاي متّحد اشغالگر و حكومت مركزي عراق داشته‌اند. تيرگي روابط وي با نيروهاي متّحد اشغالگر و زمامداران كنوني عراق، و مخالفت او با دخالت ايرانيان در كارهاي دروني عراق و ناسازگاريش با مرجعيّت ديني در نجف، را مي توان زمينه ساز اختلاف وي با زمامداران ايران و نفوذ برخي از بعثيها و وهّابيها در ميان گروه هوادارانش دانست.

جالب توجّه است اگر بدانيد، روزنامۀ امريكايي «واشينگتون پست»، در گزارش مفصّلي در بارۀ شخصيّت مقتدا صدر و ارتش مهدي، از وي با عنوان «سياستمداري شيطاني» ياد كرده است. رفتارهاي تند سياسي و نظامي مقتدا صدر دور از روش شيعيان دوازده امامي بوده و شباهت زيادي به منش زيديها دارد كه طرفدار شورش ضدّ حاكمان ستمگر بودند.

-------------------------------------------------

1. بحار الأنوار، ج 52، ص 8- 207، ب 25، ح 45، با نقل از: الغيبة، تأليف شيخ توسي (هنگام ارائۀ ترجمۀ فارسي متن اين حديث، واژه هاي «يحضر»، «الغرب» و «الحيرة» را به صورتهاي «يحصر»، «المغرب» و «الجزيرة» اصلاح كرديم).

2. الغيبة، ص 4- 313، ب 18، ح 8 (ترجمۀ يكي از دانشمندان معاصر).

3. رك: لسان العرب، مدخل «شصب».

4. اين بخش از سخن امام علي(عليه السّلام) بر گرفته از قرآن كريم، سورۀ فجر، آيۀ 7، مي باشد كه در آن، از شهر ارم كه در گذشته داراي كاخهاي برافراشته و مستحكم بود، ياد شده است.

5. بحار الأنوار، ج 52، ص 4- 272، ب 25، ح 167، با نقل از: سرور أهل الإيمان.

6. الفتن، ص 143، الجزء 3، ح 590.

7. التشريف بالمنن، ص 9- 248، فتن ‏سُلَيْلي، ب 36، ح 362 (ترجمۀ يكي از دانشمندان معاصر).

8. پس از چيره شدن عربها بر ايرانيان و آغاز بردگي آنان و كوچيدن عربها به سوي سرزمينهاي گشوده شده و شهرهاي نوبنيادي، مانند كوفه و بصره، ايرانياني كه تا ديروز در اين سرزمينها آزاد مي زيستند، ناچار شدند براي برخورداري از امنيّت رواني و ديگر حقوق شهروندي، هر يك يا چند نفر، با قبيله اي از دهها قبيلۀ عرب تبارِ كوچيده به عراق، از جمله كوفه، پيمان ببندند و خود را در پناه آنان قرار دهند. ايراني هم پيمان با قبايل عرب را «مَولا» و گروه آنان را «مَوالِي» مي ناميدند (با بهره گيري از پژوهش يكي از دانشمندان معاصر).

9. الغيبة، ص 289، ب 14، ح 67.

10. الأمالي، ص 65، مجلس 7، ح 10 (ترجمۀ يكي از دانشمندان معاصر).

11. در نسخه هاي چاپي موجود از الفتن، در اينجا به اشتباه، «ذو الشفاء» ثبت شده است كه به صورت «ذو الشقا» اصلاح و ترجمه شد.

12. در همۀ نسخه هاي چاپي موجود از الفتن، در اينجا به اشتباه، «المشوّه» ثبت شده است كه به صورت «الأصهب» اصلاح و ترجمه شد. زيرا المشوّه - زشت رو- از وصفهاي ويژۀ سفياني نفرين شده مي باشد، و پيش از سفياني، اصهب تكريتي با ابقع مصري مي جنگد.

13. الفتن، ص 196، جزء 4، ح 800.

 

 


دسته ها : ظهور
شنبه هشتم 7 1391 21:58
X