معرفی وبلاگ
سلام گاه گاهی سفری کن به حوالی دلت شاید آنجا خاطره ای منتظر لمس نگاهت باشد. اینجا هوالی دله ، دل هم دغدغه های خودشو داره، عاشق میشه، مشغول سیاست میشه، مشغول اجتماعش اطرافش میشه و... آره اینجا حوالی دله (محمد محمدی)
صفحه ها
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 95007
تعداد نوشته ها : 28
تعداد نظرات : 8
Rss
طراح قالب
GraphistThem273
8 ماه حبس و ۵۰ ضربه شلاق براي توهين به هاشمي و دخترش!
 
در حاليكه فائزه هاشمي رفسنجاني به دليل توهين به مسئولان نظام به ۶ ماه حبس محكوم شده بود، سعيد تاجيك به جرم توهين به هاشمي رفسنجاني و فائزه هاشمي به ۸ ماه حبس و ۵۰ ضربه شلاق محكوم شد.
كار غلطي است قبول اما كدام كار بد تره : حضور در جمع فتنه گران و توهين به نظام و رهبر و رئيس جمهور و... يا به يك زن خائن و خواهر خائن وخائن زاده فحش دادن؟؟؟
 
سياسي
چرا كسي نيست جواب ما رو بده؟ فرق فائزه با امثال اين سعيد تاجيك كه معلومه بي كس و كار بوده و پدري مثل هاشمي نداشته تا راحت قانون جلوش فرش قرمز بندازه و جلوش كرنش كنه چيه؟
فتنه
امثال آقاي هاشمي و خاتمي و موسوي و كروبي و... كه در عمل و عقيده ضد نظام عمل كردند و همه جور خيانت ميكنند ،  اقدام عليه امنيت كشور ميكنند و باز هم فريادشون به اسمون بلنده كه واي آزادي نيست و فشار هست و ... و باز هم از نظام طلبكارند.
فتنه
يكي نيست بگه بابا مگه كم خيانت كرديد مگه كم حرف زديد ديگه از نظام چه طلبي داري  ديگه حق ماست صحبت كنيم و سوال كنيم وشما بايد جواب بديد.
اي مردم يوم الحساب اين خواص خائن فرا رسيده
تا كي بايد اين بي آر و بي دردها كه به اندازه كافي فحش دادن و خوردن و بردن و به نظام ضربه بزنند و قانون هم سكوت كنه.
تا كي وقتي كاسه صبر يك انسان عادي بي پناه سر بره و از دهنش يه حرف ناشايست سر بزنه همه بزنن تو سرش از رسانه و قانون و حتي برخي عالم ها ، اما وقتي اين فائزه به همه چي فحاشي ميكنه كك كسي نميگزه.
ديگه دارم قاطي ميكنم از دست برخي خواص بي فهم و بي بصيرت كه تا كسي يه حرف زشتي به يك خائن ميزنه احكام اسلامي توهين رو براي مردم ميخونه اما يه بار نميگه اين خائن ها جرمشون از منظر اسلام چيه؟
خيلي جالبه از برخي روحانيون بي بصيرت كه سوال كني آيا آمريكا دشمن هست يا نه همشون ميگن بله معلومه كه دشمنه اما وقتي يكي مثل هاشمي زاده ها رو بپرسي ميگن استغفرالله اين چه حرفيه...
ميدونين اين به خاطر چيه به خاطر اينكه به قول اميرالمومنين اينها حق رو با اشخاص ميسنجند نه اشخاص رو با حق.
اينجاست كه بصيرت امثال آقاي مصباح مشخص ميشه و انسان فرق بين يك انسان بصير و برخي خواص ساده لوح از همه جا بي خبر رو به چشم ميبينه.
خدا ايشون رو و تموم علماي با بصيرت رو براي ما حفظ كند آمين
اين جمالات يكي از دردهايي بود كه من و امثال من داريم...
رهگذر
دسته ها : سياسي - عكس - روز
سه شنبه دوم 12 1390 21:35

 

بصيرت

عضو شوراي عالي انقلاب فرهنگي با بيان اين مطلب كه امروز دو مذهب خداپرستي و پول پرستي در ميان انسان ها رواج يافته است،گفت: جامعه پول پرست مسير سقوط را طي مي كند حتي اگر برچسب مذهبي داشته باشد.

به گزارش شبستان، حسن رحيم پور ازغدي، عضو شوراي عالي انقلاب فرهنگي در نخستين همايش "نقش بانوان در توسعه و ترويج فرهنگ وقف" حضور نزديك به دو هزار بانو در اين عرصه را حائز اهميت دانست و گفت: اينكه هم اكنون دو هزار واقف زن در كشور حضور دارند به جهات مختلف قابل بررسي است نخست به جهت اخلاق شخصي كه نشان از رشد تكامل فردي در بخشش و گذشت از اموال دارد.
 
وي اظهار كرد: اين روحيه گذشت و ايثار نشان از تقابل فرهنگ توحيدي با فرهنگ مادي دارد كه اصالت را در اخذ و قاپيدن پول مي داند نه در احسان و انفاق، بعد دوم آن اقتصادي است كه نشان از مالكيت زن در پرتو اسلام دارد و ثابت مي كند كه در فقه و احكام اسلام زن از توانايي مالي و نيز امكان بخشش آن برخوردار است و اين از صدر اسلام در سيره عملي حضرت خديجه (س) بروز و ظهور داشته است.
 
رحيم پورازغدي با بيان اين مطلب كه بعد سوم اين مهم حقوقي و عدالت خواهانه در تنظيم روابط اجتماعي است، تصريح كرد: وقف در اينجا معناي عبور از اخلاق فردي به اخلاق اجتماعي مي دهد، علاوه بر اين جهاد عظيم اخلاقي براي ترويج انسانيت حتي پس از مرگ است.
 
عضو شوراي عالي انقلاب فرهنگي وقف را نشانگر بزرگي روح انسان هايي كه توان و جرات بخشش دارند، خواند و عنوان كرد: مشاركت زنان در امر وقف در پرتو اسلام در شرايطي است كه ديگر مكاتب و كشورها بر سر مالكيت زن به بن بست برخورده اند اما در اسلام اين ماليكت از بديهيات است و كسب قدرت و ثروت مباني مسابقه ميان زن و شوهر نيست.
 
 
آغاز خلقت عالم با وقف خداوند
وي با بيان اين مطلب كه فرهنگ وقف به طور خاص و انفاق به طور خاص در مباني هستي شناسي ريشه دارد، ابراز كرد: اگر اين مباني به شيوه صحيح تبيين شود ديگر ايثار و بذل مال احمقانه جلوه نمي كند چراكه در نگاه هستي شناسي توحيدي انسان مالك هيچ چيز نيست و هر چه دارد امانت خداوند نزد او است، آنچنان كه امام رضا (ع) مي فرمايند: خداوند در بدو خلقت عالم را وقف مخلوقات كرده است از اين رو آغاز خلقت با وقف الهي همراه بوده است.
 
رحيم پورازغدي با تاكيد بر لزوم تبيين اثرات مثبت انفاق و وقف براي شخص عامل به اين دو حسنه بيان كرد: البته در بخشش مال دو نگاه متعارض وجود دارد نخست خصوصي سازي اموال عمومي كه ريشه در مكاتب مادي دارد و ديگر عمومي سازي اموال خصوصي كه از نگاه توحيدي نشات مي گيرد و به معناي مواسات است و اگر كسي به آن عامل نباشد شيعه علوي نيست.
 
وي روحيه ايثار را مبناي هستي شناسي تمامي انبياء در طول تاريخ دانست و ادامه داد: نقطه شروع براي انسان موحد جايي است كه خود را مالك هيچ چيز نداند و با اين نگاه است كه مشكلات اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي ما حل مي شود و ناهنجاري هايي همچون دروغگويي، احتكار و گران فروشي از جامعه رخت برمي بندد.
 
رحيم پورازغدي با اشاره به تعبير برخي از علما به اولويت داشتن در استفاده از اموال به جاي مالكيت آنها گفت: هرچه بشر در اختيار دارد عاريه است و اگر انسان جز اين نگاه داشته باشد گرفتار شرك مي شود، از اين رو بايد در بهره مندي از امانات الهي ديگران را نيز شريك كند، بايد توجه داشت در جامعه اي كه روحيه ايثار و احسان رشد كند معروفات نيز رشد يافته و انسان ها از ناراحتي يكديگر غمگين و با شادي هم شاد مي شوند.
 
 
 
فرهنگ سكولار سابقه اي به درازاي تاريخ دارد
 
عضو شوراي عالي انقلاب فرهنگي با اشاره به حديث نبوي مبني بر نشستن مومنان بر سر يك سفره و پرهيز از تفرقه تاكيد كرد: بايد توجه داشت مبناي فرهنگ سكولار امروزي در هزاران سال پيش و تفكر انسان هايي همچون قارون كه قرآن از آنها ياد كرده است، ريشه دارد، اما در مقابل و در فرهنگ توحيدي نه مي توان از هر راهي كسب روزي كرد و نه مي توان روزي و اموال خود را در هر مسيري مصرف كرد.
 
وي وقف اموال را نجات بخش آدمي در روز حساب به هنگام پرسش از نحوه مصرف اموال دانست و گفت: اگر در جامعه از طرقي همچون وقف اموال با اخلاق مال اندوزي و رباخواري مبارزه نشود غيراخلاقيات در جامعه تسري يافته و اصالت سود رواج مي يابد و اين جامعه مشرك است.
 
رحيم پورازغدي با بيان اين مطلب كه مال و دارايي در فرهنگ توحيدي وسيله قرب به خداوند از مسيرهاي صحيح است، تصريح كرد: متاسفانه اكنون دو مذهب در ميان مردم رواج يافته خداپرستي و پول پرستي، اگر حركات جامعه فاقد اصول باشد و و افراد آن به چيزي جز لذايذ و شهوات خود فكر نكرده و دائما از خطوط قرمز عبور كنند يك چنين جامعه اي مسير فساد و افول را طي مي كند، حتي اگر برچسب مذهبي داشته باشد.
 
 
 
وي وقف را تشكر در برابر نعمات الهي خواند و بيان كرد: رشد جامعه اسلامي به احسان و انفاق نياز دارد چراكه تمدن اسلامي تنها بر توليد قدرت و ثروت متمركز نيست، بلكه در كنار اينها به برادري، برابري و مواسات نيز نياز دارد.
 
رحيم پورازغدي با اشاره به تجربه رشد اخلاقي واقفان خيرانديش در كنار كمك اقتصادي به جامعه عنوان كرد: متاسفانه امروز شاهد بازشگت مجدد تشريفات و تجملات به جامعه هستيم به گونه اي كه هرچه اسلام و قرآن بر انجام آن يا دوري از آن تاكيد دارند ما درست عكسش را انجام مي دهيم. به عنوان مثال اسلام ما را به قرض الحسنه تشويق مي كند ما ربا را جايگزين آن مي كنيم.
 
وي با بيان اين مطلب كه وقف روح عاطفه و رافت را در جامعه تسري مي دهد، ابراز كرد: بنابر حديثي از پيامبر اكرم (ص) محبوب ترين لحظه زندگي ما زماني است كه خانواده اي گرفتار را شاد مي كنيد چراكه در آن لحظه از هميشه به خدا نزديك تريد، بنابراين بايد وقف و انفاق مال را در راس امور خود قرار دهيم البته احساني كه به دور از هرگونه اهانت، منت و كسالت باشد وگرنه براي ما فايده اي دربر ندارد.
 
رحيم پورزاغدي با اشاره به برخي نيات وقف هاي انجام شده در طول تاريخ خاطرنشان كرد: وقف براي اقامه اذان در منابر با صداي خوش و توسط افراد باتقوا، آزادي زندانيان، صله ارحام، جهاد در وقت ضرور و عزت مسلمانان نشان از دغدغه هاي تاريخي و نياز به رفع آنها با اين سنت حسنه دارد.
 
شايان ذكر است، نخستين همايش نقش بانوان در توسعه و ترويج فرهنگ وقف چهارشنبه، پنجم بهمن با حضور جمعي از بانوان واقف، نماينده ولي فقيه و سرپرست سازمان اوقاف و امور خيريه در سالن سيدالشهداء هفت تير برگزار شد.
دسته ها : عكس - ديني
جمعه هفتم 11 1390 23:42

ديني

شهيد كاظمي گفت: چشمت به گنبد و بارگاه حضرت عباس(ع) كه افتاد، اگر ياد من بودي به آقا سلام برسان و بگو، تو مي‌داني كه من چه‌قدر تو را دوست دارم. من فقط از تو يك خواسته دارم؛ آن‌هم شهادت است. بگو، آقا نگذار همين‌طوري از بين بروم. بعد گفت: اين را هم به آقا بگو، اگر ممكن است فقط به من كمي مهلت بدهيد؛ چند تا كار ناتمام دارم، تمام كنم. خودم تاريخش را اعلام مي‌كنم

حاجي حواسش به همه چيز بود؛ از محتواي سخنراني و مداحي‌ها و نماز جماعت‌هاي ظهر عاشورا و تاسوعا گرفته، تا گذاشتن چند نفر مأمور جهت جفت كردن كفش‌هاي عزاداران وگرفتن اسفند دم در و دقت در توزيع صبحانه و غذاي ظهر عاشورا و تاسوعا كه به بهترين شكل انجام شوند.

برگزاري هيأت و مراسم عزاداري در دهه اول محرم، برايش از اهم واجبات به شمار مي‌آمد و سنگ تمام مي‌گذاشت، اماكيفيت اجراي آن برايش خيلي مهم‌تر بود. طوري‌كه مي‌توان از هيأت عاشقان ثارالله(ع)، لشكر «8 نجف اشرف»، به‌عنوان يك الگوي نمونه عزاداري نام برد.

از چند وقت پيش بزرگ‌ترها و معتميدن خود را در لشكر خبر مي‌كرد؛ چند تا بسيجي و يكي، دو تا پيرغلام امام حسين(ع). بعد هم تقسيم كار مي‌كرد. «حاج حسين، حاج عباس، سيد ناصر، حاج فاضل، حاج رضا، حاج غلام‌علي، حاج‌آقا جنتيان، برادر احمدپور» و بسيجي‌ها، هركدام بر اساس تخصص و توانشان، مسئوليتي را برعهده مي‌گرفتند. آن‌ها هم حاجي را خوب مي‌شناختند؛ باوجود اخلاص و صبر، اما جدي، منظم و ريزبين.

اول كار تذكرات را مي‌داد، سخنران و تك‌تك موضوعات و مطالب قابل بحث برايش خيلي مهم بود و مي‌گفت: انقلاب ما برگرفته از قيام امام حسين(ع) و همين مراسم‌ها بود و تداوم آن هم منوط به آن است؛ پس بايد محتواي اين مراسم‌ها قوي باشد.

احترام به عزاداران از بزرگ‌ترها گرفته تا اطفال و حتي همسايگان مسيحي نيز از توصيه‌هاي ويژه‌اش بود. حتي نگران سربازها هم بود. به تداخل نداشتن برنامه‌ها با ساعات كاري و تعطيل نشدن امور اداري لشكر هم تأكيد مي‌كرد. مهم‌تر از همه، برگزاري نماز جماعت ظهر تاسوعا و عاشوراي هيأت‌ها در تكيه و خيابان‌هاي اطراف بود.

معمولا خودش دم در مي‌ايستاد و همه چيز را بادقت كنترل مي‌كرد، البته مديريتش هم اين‌گونه بود و همه مي‌دانستند كارشان را بايد به بهترين شكل انجام دهند. ديگر نيازي به تذكر مجدد نبود و كم‌تر به او مراجعه مي‌شد.

ياد گريه‌هايش بخير. هميشه شانه‌هايش چنان مي‌لرزيد كه آدم به ياد گريه‌هاي حضرت امام(ره) مي‌افتاد. مثل يك مادر فرزند ازدست‌داده، يازهرا(س) يازهرا(س) مي‌گفت. حاجي ارادت ويژه‌اي به بي‌بي داشت. در نمازها هم اين‌گونه بود. ديگر سردار كاظمي نبود.

هواسش به توزيع صبحانه هر روز و غذاي روزهاي تاسوعا و عاشورا بود. شايد او هم مثل من خاطرات خوبي در كودكي از توزيع غذاي امام حسين(ع) نداشت. يادم نمي‌رود با اين‌كه بسيار دوست داشتم، به‌دليل برخورد بد بعضي از بزرگ‌ترها، خجالت مي‌كشيدم از غذاي امام حسين(ع) بخورم. اما در اين مجلس اين‌گونه نبود، حاجي مثل پدر، مراقب همه بود؛ به‌ويژه كوچك‌ترها.

در ستاد لشكر 8 نجف اشرف هر سال دهه‌ي محرم مراسم داشتند. چند تا از همسايه‌ها مسيحي بودند. چند روز مانده به مراسم، حاجي دو، سه نفر از مسئولان لشكر را مي‌فرستاد تا با احترام از همه‌ي همسايه‌ها اجازه برگزاري مراسم را بگيرند. مي‌گفت سروصداي عزاداري بلند است و ترافيك و شلوغي ممكن است باعث آزار همسايه‌ها شود. آن‌ها حق همسايگي گردن ما را دارند. بايد با رضايت كامل آن‌ها باشد

همه مي‌نشستند و خادمان غذا را پخش مي‌كردند. خودش هم اين دو روز با پاي برهنه و لباس‌هاي خاكي، اين طرف و آن طرف مي‌دويد و نظارت مي‌كرد. او خادم واقعي آقا بود.

اين دو روز، هيأت‌هاي مذهبي از سراسر اصفهان در خيمه‌ي عزاداري حضرت امام حسين(ع) در لشكر 8 نجف اشرف شركت مي‌كردند و به نوبت و نظم خاص عزاداري مي‌كردند. حاجي مي‌گفت: ما سپاهي‌ها ورزمنده‌ها بايد با برگزاري اين مراسم‌ها، ضمن انتقال پيام اين حماسه، زيبايي‌ها را نشان بدهيم و آفت‌هايي كه گاهي در اين‌گونه مراسم‌ها هست را از بين ببريم. بايد تمام امكانات در هرچه بهتر و باشكوه برگزار شدن اين مراسم به‌كار گرفته شود.»

و اين بود كه يك سال نشده، هيأت در كل استان مطرح شد و سال‌هاي بعد جمعيت بيش‌تري شركت ‌كردند. حاجي همين رويه را نيز در نيروي هوايي ادامه داد و حسينيه‌ي حضرت فاطمه زهرا(س) كه در كنار 5 شهيد گمنام است، يادگاري است از آن مرد بزرگ.

• در ستاد لشكر 8 نجف اشرف هر سال دهه‌ي محرم مراسم داشتند. چند تا از همسايه‌ها مسيحي بودند. چند روز مانده به مراسم، حاجي دو، سه نفر از مسئولان لشكر را مي‌فرستاد تا با احترام از همه‌ي همسايه‌ها اجازه برگزاري مراسم را بگيرند. مي‌گفت سروصداي عزاداري بلند است و ترافيك و شلوغي ممكن است باعث آزار همسايه‌ها شود. آن‌ها حق همسايگي گردن ما را دارند. بايد با رضايت كامل آن‌ها باشد.

موقع توزيع غذا نيز سهم همسايه‌ها را جدا مي‌كرد و مي‌فرستاد در خانه‌هايشان. بعد از شام غريبان هم با تشكر و حلاليت از همسايه‌ها، مراسم تمام مي‌شد.

سردار شهيد، «احمد كاظمي»

•عازم كربلا بودم. روز قبل از حركت براي خداحافظي و با شهيد كاظمي تماس گرفتم. بعد از اظهار محبت براي اين تماس، گفت: چشمت به گنبد و بارگاه حضرت عباس(ع) كه افتاد، اگر ياد من بودي به آقا سلام برسان و بگو، تو مي‌داني كه من چه‌قدر تو را دوست دارم. من فقط از تو يك خواسته دارم؛ آن‌هم شهادت است. بگو، آقا نگذار همين‌طوري از بين بروم.

بعد گفت: اين را هم به آقا بگو، اگر ممكن است فقط به من كمي مهلت بدهيد؛ چند تا كار ناتمام دارم، تمام كنم. خودم تاريخش را اعلام مي‌كنم.

• با اين‌كه مي‌دانستم آدم جدي و سخت‌گيري است، كلي متن گزارشِ فعاليت آماده كرده بودم تا پيش از دادن نامه درخواست، بگويم. وقتي وارد پادگان شدم، سراغ دفتر فرماندهي را گرفتم. انگار كه بدانند با چه كسي كار دارم، گفتند: در محوطه است.

همه با لباس نظامي كنار يك پيكان سبز رنگ ايستاده بودند و به نوبت حرف مي‌زدند. هنوز مانده بود بهشان برسم. حاجي از ماشين پياده شد. تمام قد ايستاد و با من روبوسي كرد. دستي به شانه‌ام زد و دستم را محكم فشرد. بعد با روي باز و ابهت هميشگي‌اش گفت: بفرماييد بسيجي!

همه‌ي حرف‌هايم يادم رفت. نامه را دادم. حاجي، نامه را خواند و با لبخند زيرش دستور داد و گفت: همين امروز تمام چيزهايي كه خواستند را بهشان بدهيد.

بعدا فهميدم آن روز به‌شدت مريض بود و نمي‌توانست سرپا بايستد، ولي براي سركشي از لشكر 8 به پادگان عاشورا آمده بود. صندلي ماشين را خوابانده بودند و كارها را نيمه‌خوابيده پي‌گيري مي‌كرد.

• دلم مي‌خواست كه حتما بيايد، ولي عقلم مي‌گفت، كلي كار دارد و تازه مريض هم هست. قول هم كه نداد، گفته كه اگر شد مي‌آيم.

به بچه‌ها نگفتم كه مهمان شب چه كسي است؛ چون همان عقلم مي‌گفت، بچه‌ها از تحويل گرفتن مسئولان خيرها ديده‌اند و مي‌دانند كسي مثل سردار كاظمي، براي يك جمع 50 تا 100نفره، به پايگاه نخواهد آمد؛ مثل همه‌ي آدم‌هاي بزرگ. بااين‌حال دلم روشن بود.

با روي باز و ابهت هميشگي‌اش گفت: بفرماييد بسيجي! .همه‌ي حرف‌هايم يادم رفت. نامه را دادم. حاجي، نامه را خواند و با لبخند زيرش دستور داد و گفت: همين امروز تمام چيزهايي كه خواستند را بهشان بدهيد

تا آخر شب منتظر بودم. بالاخره عقلم برنده شد. سه روز بعد نامه‌اي با امضاي ايشان به‌نام مسئول پايگاه و خطاب به همه‌ي اعضا آمد. در آن، بابت نيامدنش معذرت‌خواهي كرده بود. ظاهراً حالش بد شده بود و بستري هم شده بود.

عقلم گفت: من كه گفتم او با همه فرق دارد.

•با همان نگاه و برخورد اول، افراد كارآمد را از مدعيان تشخيص مي‌داد. به كساني كه كارآيي نداشتند، مسئوليتي كوچك هم نمي‌داد، چه برسد به مسئوليت‌هاي حساس. گاه مي‌شد يك مسئول را به خاطر بي‌لياقتي به «آپاراتي لشكر» مي‌فرستاد تا در آن‌جا پنچري بگيرد. در زمان جنگ هم چه بسيار بودند كساني را كه به خاطر بي‌لياقتي و عدم اطاعت از فرمانده، به «بلوك‌زني مهندسي» فرستاده ‌بود.

مسئوليت‌هاي مهم از نظر او مسئوليت‌هايي بود كه با بيت‌المال سر و كار داشت. به‌شدت با تخلف‌هاي فرماندهان و مسئولان برخورد مي‌كرد. به‌هيچ وجه اجازه نمي‌داد از بيت‌المالي كه در اختيارش بود، كوچك‌ترين سوءاستفاده‌اي شود.

تشويق‌هايش هم روي دو اصل بود؛ اول حفظ بيت‌المال و نگهداري؛ دوم انجام درست وظايف محوله. آن هم بيش‌تر براي نيروهاي جزء بود و سخت‌گيري‌ها و تنبيه‌ها براي مسئولان.

از تمام ريز مسائل هم اطلاع داشت و هم وارد مي‌شد. چون خود در جنگ و در صحنه عمليات‌ها از نزديك حضور داشت، به همه‌ي جزئيات امور اشراف داشت و زحماتي كه كشيده مي‌شد را به‌خوبي شناسايي مي‌كرد و به آن ارج مي‌نهاد. هيچ نيازي به گزارش مكتوب نداشت؛ با يك بازديد به همه‌ي جوانب كار پي مي‌برد.

بازديدهايش اغلب سرزده و بدون اطلاع و زمان مشخصي بود؛ طوري‌كه همه حضورش را حس مي‌كردند و هر لحظه آماده رسيدنش بودند. حتي سرباز راننده‌اش، تنهايي هم كه بود، جرأت تخلف نداشت و همه‌ي دستورالعمل‌هاي او را رعايت مي‌كرد؛ زيرا احتمال مي‌داد كه حاجي مطلع شود.

مسئوليت‌هاي مهم از نظر او مسئوليت‌هايي بود كه با بيت‌المال سر و كار داشت. به‌شدت با تخلف‌هاي فرماندهان و مسئولان برخورد مي‌كرد. به‌هيچ وجه اجازه نمي‌داد از بيت‌المالي كه در اختيارش بود، كوچك‌ترين سوءاستفاده‌اي شود. تشويق‌هايش هم روي دو اصل بود؛ اول حفظ بيت‌المال و نگهداري؛ دوم انجام درست وظايف محوله. آن هم بيش‌تر براي نيروهاي جزء بود و سخت‌گيري‌ها و تنبيه‌ها براي مسئولان.

بزرگ‌ترين تنبيه براي نيروها و مسئولان، نارضايتي حاجي و بهترين تشويق براي آن‌ها، لبخند رضايتش بود؛ اگرچه خيلي دير از كاري ابراز رضايت مي‌كرد. همه مي‌دانستند در تخلف‌ها با كسي عقد برادري نبسته است و هيچ‌كس حاشيه امني در تخلفات نداشت. در يك كلام، كسي مي‌توانست در برابر او دوام بياورد كه بسيار منظم جدي و مصمم و متعهد و مطيع باشد.

تشويق، توجه و تقديرش، لذت دنيا را داشت. همين كه كسي مي‌فهميد، حاجي او را زير نظر دارد و از كارش رضايت دارد، برايش بس بود.

كسي را سراغ ندارم كه مدتي زير دست حاج احمد كاظمي بوده باشد، (حتي با چند واسطه) و به اين زيردستي افتخار نكند، حتي اگر مورد تنبيه واقع شده باشد.

سردار شهيد، «احمد كاظمي»

اين استحكام اراده، قاطعيت و جديتش درحالي بود كه، او مجسمه‌ي خلوص و تواضع بود. خاكي بودنش انسان را به تحير وا مي‌داشت. او به‌سوي شهادت رفت، اما شخصيت او به‌سوي قشر عظيمي از جوانان آمد تا او را بشناسند و خود را به او نزديك كنند.

• حاج احمد با همان استواري هميشگي‌اش گفت: «اين‌جا همان جايي است كه سه ماه پيش با عزيزاني كه الآن خانواده‌هايشان با ما هستند، مي‌جنگيديم. دوستان و برادران عزيزي از ما همين جا روي همين خاك‌ها در خون خود غلطيدند و شهيد شدند...»

زمزمه‌هاي آرام به ناله‌هاي بلند تبديل شده بود. حاجي هم گريه مي‌كرد، اشك‌هايش آرام‌آرام سرازير شده بود. «اي كاش وساطت ما را هم كرده بودند، ولي ضعف ما بود يا وظيفه و تكليف امروز. الآن ما مانده‌ايم و جنگ تمام شده است. بايد حافظ اين خون‌ها بود. وظيفه‌ي الآن خيلي سنگين‌تر از زمان جنگ است. ديري نمي‌گذرد كه...»

جمع خانواده‌هاي فرماند‌هان شهيد و فرمانده‌هان لشكر 8 نجف اشرف در خرمشهر بود.

• فاصله‌ي عمليات «فتح‌المبين» تا «بيت‌المقدس» كم‌تر از يك ماه بود و نيروها خسته شده بودند. از حاج احمد خواستيم نيروها پيش از آماده‌سازي و سازماندهي مجدد براي انجام عمليات، به مرخصي بروند. اصرار كم‌كم نتيجه داد و حاجي راضي شد تا نيروها به مرخصي بروند؛ به‌شرطي كه او هم همراه آنان باشد. همه‌ي گردان سوار اتوبوس شدند و حاجي هم همراه‌شان بود. تا اين‌كه به منطقه‌ي گلف در نزديكي اهواز رسيديم. حاجي ابتدا نيروها را به حمام فرستاد و سپس براي هر نفر يك آلاسكا خريد و گفت: مرخصي تمام شد! برمي‌گرديم منطقه.

اين فرصت چند ساعته تمام مرخصي گردان بود، در فاصله سه ماه و دو عمليات بزرگ.

فرمانده نيروي زميني سپاه‌پاسداران انقلاب اسلامي سردار سرلشكر پاسدار شهيد احمد كاظمي

در 2 مرداد سال 1337در شهرستان نجف آباد از توابع استان اصفهان به دنيا آمد . پس از مبارزات دوران انقلاب با حضور در كردستان از سال 1359 فعاليت خو را در جبهه ها آغاز كرد. وي از تاريخ ”ھ 1/9/1359 تا ”ھ 10/7/1390 فرمانده جبهه فياضيه بود و بدنبال آن فرماندهي لشكر 14 امام‌حسين(ع) و معاونت عمليات نيروي زميني سپاه به عهده داشت .پس از پايان جنگ تحميلي نيز بمدت 7 سال به عنوان فرمانده قرارگاه حمزه سيدالشهداء(ع) در مناطق عملياتي باقي ماند.

رهبر معظم امقلاب در پيام خود به مناسبت شهادت سردار سرلشكر پاسدار احمد كاظمي فرمودند: "او در طول جنگ هشت ساله كارهاي بزرگي انجام داده و بارها تا مرز شهادت پيش رفته بود آرزوي جان باختن در راه خدا در دل او شعله مي‌كشيد و او با اين شوق و تمنا در كارهاي بزرگ پيشقدم مي‌گشت. اكنون او به آرزوي خود رسيده و خدا را در حين انجام دادن خدمت ملاقات كرده است."

از سال 1379 فرماندهي نيروي هوايي سپاه به ايشان سپرده شد كه مدت بيش از پنج سال اين امر ادامه داشت تا در تاريخ ”ھ29/5/1384 بنا بر پيشنهاد سردار سرلشگر پاسدار دكتر صفوي فرمانده كل سپاه، سردار احمد كاظمي به فرماندهي نيروي زميني سپاه منصوب شد.

و سرانجام  سردار شهيد احمد كاظمي  در 19 دي ماه سال 1384 به همراه جمعي از فرماندهان سپاه در سانحه سقوط هواپيماي فالكن در نزديكي اروميه به شهادت رسيدند .

رهبر معظم امقلاب در پيام خود به مناسبت شهادت سردار سرلشكر پاسدار احمد كاظمي فرمودند: "او در طول جنگ هشت ساله كارهاي بزرگي انجام داده و بارها تا مرز شهادت پيش رفته بود آرزوي جان باختن در راه خدا در دل او شعله مي‌كشيد و او با اين شوق و تمنا در كارهاي بزرگ پيشقدم مي‌گشت. اكنون او به آرزوي خود رسيده و خدا را در حين انجام دادن خدمت ملاقات كرده است."


 

 

دسته ها : عكس - شهدا
چهارشنبه بیست و یکم 10 1390 22:31

از اين عكسه خوشم اومد همينجوري گذاشتم.

طبيعت

دسته ها : عكس - طبيعت
يکشنبه یازدهم 10 1390 15:36
X