دابة الارض
يكي از چهره ها كه پس از ظهور حضرت مهدي (عج) خروج مي كند و از علامات قيامت است، «دابة الارض» است.
براي توضيح دابة الارض معاني متعددي ارائه شده است كه ما به دو مورد آن مي پردازيم:
1.«دابة» از ريشه ي دبَّ و به معناي جنبنده است و «ارض» به معناي زمين است و دابة الارض يعني جنبنده ي زمين. (1)
2.دابة از ريشه ي ديب به معناي آرايش سخن است، ارض به معناي تاريض كلام يعني اصلاح نمودن و تعديل نمودن كلام است و دابة الارض يعني كسي كه از مسائل پنهان كلام خدا پرده بر مي دارد و ان را به مردم ارائه مي كند. (2)
دو ديدگاه درباره ي دابة الارض وجود دارد:
1.برخي او را موجودي عجيب مي دانند كه كارهاي عجيبي انجام مي دهد.
2. برخي او را انسان فعال و مهمي مي دانند كه مهمترين كارش جدا كردن صفوف حق از باطل است.
پيامبر اكرم (صلوات الله عليه و آله) فرمود:
«[دابة الارض بقدري نيرومند است كه] هيچكس به او نمي رسد و كسي نمي تواند از دست او فرار كند، بين دو چشم مؤمن علامت مي گذارد و مي نويسد: «مؤمن» و بين دو چشم كافر علامت مي گذارد و مي نويسد: «كافر» و عصاي موسي و انگشتر سليمان با او است .» (3)
در روايات دابة الارض انساني معرفي شده است كه راه مي رود و حرف مي زند و مردم را هدايت مي كند. كسي كه آرامش را در زمين مستقر مي كند و صاحب زمين است. صديق، فاروق و ذوالفقار امت است. (4)
از روايات نقل شده پيدا است كه دابة الارض همان اميرالمؤمنين (ع) است كه پس از ظهور حضرت مهدي (عج) رجعت مي كند و صف حق را از باطل جدا مي سازد. (5)
پي نوشت:
1.مقاله ي رجعت، حسين الهي نژاد
2.لغت نامه ي مجازي دهخدا
3.بحارالانوار، ج 6، ص 300; ايقاظ، ص 335; مجمع البيان در ذيل آيه مورد بحث; نورالثقلين، ج 4، ص 98
4.بحار الانوار، ج 53، صص 140 - 139.
5.ماهنامه ي موعود، شماره ي70
به نقل از سايت موعود
شعيب ابن صالح
شعيب بن صالح يكي ديگر از ايرانيان افتخار آفرين در دوران آخرالزمان و در حكومت حضرت صاحب الامر (ارواحنا له الفداء) است. شعيب بن صالح از تيره ي بني تميم است. برخي معتقدند كه او از اهالي ري است و مشهور نيز همين است.
«شعيب بن صالح» يا «صالح بن شعيب» نامي است مستعار. چرا كه براي حفظ چنين فردي از گزند دشمنان چنين اقتضايي وجود دارد.
شعيب فرمانده ي سپاه خراساني است. در حديثي درباره ي او چنين امده است:
« سيد خراساني، رهبر سياسي اي كه در دست راستش خالي دارد، قائد اعظم و سيد بزرگواري است كه پرچمهاي نهضت به نقش او منقوش گشته اند. شعيب بن صالح، جوان گندمگون و تيزفهمي از اهالي تهران كه سرپرستي نيروها را بر عهده دارد. گنجهاي طالقان (جوانان تهران) اينها اصحاب حضرت مهدي (ع) خواهند شد و احاديث صفت بارزشان را گنج الهي بودن آنها برشمرده اند.» (1)
از ديگر ويژگي هاي شعيب كه در روايات برشمرده اند اين است:
جواني گندم گون و لاغر، داراي محاسني كم پشت، صاحب بصيرت و يقين، اراده اي استوار، جنگاوري ممتاز و شكست ناپذير.
اگر كوه ها در مقابلش بايستد آنها را در هم مي كوبد و راه عبور خود را از ميان آنها باز مي كند. (2)
شعيب كه فرمانده ي سپاه خراساني است، در منطقه ي اصطخر شيراز سپاه سفياني را شكست مي دهد. فرمانده ي اين سپاه پس از پيوستن به سپاه امام زمان (عج) افتخار فرماندهي سپاه ايشان را بدست مي آورد.
پي نوشت:
1. الممهدون المهدي، ص 54 به نقل از شش ماه پاياني، ص 94
2.كوراني، علي، عصر ظهور، ص245
به نقل از سايت موعود
سيد خراساني
از چهره هايي كه از ايران به پا مي خيزد و سپاهش، سپاه ياران امام است، سپاه سيد خراساني است. سيد خراساني فرمانده اي دارد به نام «شعيب بن صالح» كه در وقت مناسب به او نيز مي پردازيم. (ان شاء الله)
اما درباره ي سيد خراساني كه برخي او را هاشمي خراساني نيز ناميده اند، بايد گفت: مردي است از نسل امام حسن (ع) يا امام حسين (ع) كه در هنگامه ي خروج سفياني و ظهور يماني، ظهور مي كند و پرچم بر حقّ او سياه رنگ است.
خراساني و يماني براي مقابله با سفياني به پا مي خيزند و مي كوشند در اين راه از هم سبقت بگيرند. (1)
ميان خراساني و سفياني در منطقه اي در شيراز جنگ رخ مي دهد و فرمانده ي خراساني در آنجا شكست سختي به سفياني وارد مي كند و او را از خاك ايران به عقب مي راند. (2)
درباره ي نسب خراساني بايد گفت، به نظر نمي رسد كه او متولد خراسان باشد، سيد خراساني مي تواند به معناي رهبر مردم اهل خراسان، رهبر سپاه خراسانيان و ديگر معاني نيز باشد. در هر حال روايتي مبتني بر خراساني بودن سيد خراساني وجود ندارد. (3)
سيد خراساني در حديثي از امام باقر (ع) چنين معرفي شده است:
«سيد خراساني، رهبر سياسي است كه در دست راستش خال دارد، رهبر اعظم و سيدي بزرگوار است كه پرچم هاي نهضت به نقش او منقوش گشته اند...» (4)
در روايت ديگري نيز درباره ي او مي گويند:
«خداوند آن را به مردي از اهل بيت ارزاني دارد كه روش او براساس تقوي و عمل وي هدايت گر مردم است. در مقام قضاوت بر مردم، اهل رشوه نيست. به خدا سوگند من او را با نام خود و نام پدرش مي شناسم...» (5)
نكته ي آخر اينكه، سيد خراساني آخرين شخصي است كه بر ايران حكومت خواهد كرد. (6)
هشدار: تطابق دادن شخصيتهاي آخرالزمان با انسانهاي حاضر در هر عصر و زمان، خطرات عديده اي دارد. پس تطابق جداً ممنوع!
پي نوشت:
1.معجم احاديث الامام المهدي(ع)، ج5، ص 255، ح 1680؛ مختصر بصائر الدرجات، ص 200. (از خطبة محزون حضرت امير المومنين(ع)).
2.بشارة الاسلام، ص 184؛ به نقل از شش ماه پاياني، ص 93
3.كوراني، علي، عصر ظهور، صص 244 – 246
4.الممهدون للمهدي، ص 54؛ به نقل از شش ماه پاياني، صص 93 – 94
5.بحار، ج 52، ص 243؛ به نقل از عصر ظهور، ص 246
6.كوراني، علي، عصر ظهور، ص247
به نقل از سايت موعود
سفياني
سفياني از مهمترين چهره هاي سياه آخر الزمان و موثر در ظهور به شمار مي رود. قيام سفياني، يماني و خراساني در يكسال اتفاق مي افتد از اين رو پس از پرداختن به چهره ي روشن يماني، به سفياني مي پردازيم. سفياني از دشمنان قطعي امام زمان (عج) خواهد بود و بسياري از ياران و منتظران آن حضرت، مردان و زنان و كودكان را به قتل مي رساند. او بر پنج منطقه ي شام، دمشق، فلسطين، اردن و قنسرين را تصرف مي كند و در نهايت توسط امام يا سپاهيان امام (ع) به هلاكت مي رسد.
نام سفياني كه در برخي روايات به آن اشاره شده است: عثمان بن عنبسه. با اين حال اينگونه روايات بدون استثنا ضعيف هستند. علاوه بر آن دانستن نام او كمك چنداني به شناخت او نخواهد كرد. حتي در روايتي امام صادق (عليه السلام) در پاسخ به كسي كه نام سفياني را مي پرسد، مي فرمايند:
«با اسم او چكار داري؟....» (1)
درباره ي چهره ي او امام باقر (ع) چنين فرموده اند:
«سفياني فردي است سرخ روي و سرخ موي و چشم آبي كه هرگز خدا را عبادت نكرده و مكه و مدينه را نديده است. او چنين مي گويد: خدايا انتقام و سپس آتش! انتقام و سپس آتش!» (2)
همچنين اميرمؤمنان (ع) فرموده اند:
«فرزند هند جگر خواره از دره ي خشك و بي آب و علف شورش مي كند. او مردي است با قامت متوسط، چهره ي زشت و كريه منظر، چهارشانه و درشت هيكل كه در چهره اش آثار آبله ديده مي شود و ظاهرش يك چشم به نظر مي رسد... از فرزندان ابوسفيان است كه شورش او تا جايي ادامه ميابد كه وارد حجاز مي شود.» (3)
آنچه درباره ي سفياني مهم است بدانيم آن است كه:
1.حكومت او بيش از نه ماه به طول نخواهد انجاميد. (4)
2.از وادي يابس (بين سوريه و اردن) خروج مي كند. (5)
3.پس از اينكه سپاهش در بيداء (در راه مكه) فرو مي رود در جنگ با سپاه امام كشته مي شود. در اين راه افراد بسياري را مي كشد و در ايران در فارس توسط سپاه خراساني متوقف مي شود.
حديثي است از امام صادق (ع) كه خطي مشي ما را مشخص را نيز در اين مسير مشخص مي گرداند:
«ما و خاندان ابوسفيان دو خاندانى هستيم كه بر سر دين خدا با هم دشمنى داريم. ما سخن خداوند را تصديق كرديم و آنان تكذيب كردند. ابوسفيان با پيامبر(ص) مبارزه كرد و معاويه با على(ع) و يزيد با حسين بن على(ع) به مخالفت برخاستند و سفيانى نيز با قائم(عج) خواهد جنگيد» (6)
هشدار: تطبيق ممنوع است!
پي نوشت:
1.شيخ صدوق، كمال الدين؛ به نقل از سفياني، محمد فقيه، ص 130؛ تاريخ پس از ظهور، محمد صدر، ص 143
2.كمال الدين، ص 610؛ به نقل از تاريخ پس از ظهور، ص 142
3.كمال الدين، ص 651؛ به نقل از آخرين نشانه هاي ظهور (40 حديث)، ص 11
4.الغيبة نعماني، ص 202؛ به نقل از آخرين نشانه هاي ظهور، ص 10
5.كمال الدين، ص 651
6.بحارالانوار، ج 52، ص182
به نقل از سايت موعود
يماني
يماني از مهمترين چهره هايي است كه پيش از ظهور خروج مي كند. ظهور يماني نيز همچون سفياني از علائم قطعي ظهور است؛ با اين تفاوت كه يماني چهره اي سپيد و سفياني چهره اي سياه در روايات دارند.
امام صادق (عليه السلام) در روايتي مي فرمايند:
«قيام سه نفر: سفياني، سيد خراساني و يماني در يكسال و يك ماه و يك روز است و هيچكدام مانند پرچم يماني بر حق نيست چرا كه به حقيقت دعوت مي كند.» (1)
نام مشخصي در روايات براي يماني ذكر نشده است، جز اينكه در برخي از آنها اشاره شده است كه احتمالاً نام او حسن يا حسين است و از فرزندان زيد بن علي بن حسين (ع) است. (2)
احتمالاً همين مشخص نبودن نام يماني به دليل حفظ امنيت اوست. چرا كه شخصيت يماني در آخرالزمان بسيار حساس و مهم است و همين حساسيت سبب پيدايش بسياري از مدعيان دروغين شده است. تا كنون ده ها يماني جعلي در اقصي نقاط جهان ظهور كرده و خاموش شده اند و برخي در غيبت اند! (3)
در بر حق بودن يماني هيچ شكي نيست. امام باقر (ع) ضمن حديث بلندي مي فرمايند:
«... و هرگاه يماني قيام كرد به سوي او حركت كن و بشتاب كه آن را پرچم هدايت خواهي يافت. احدي از مسلمانان اجازه ندارد با او مقابله كند و هركس چنين كند، جهنمي است؛ چرا كه يماني به حق و صراط مستقيم دعوت مي كند.» (4)
همين بر حق بودن يماني يكي از نشانه هايي است كه مي شود او را به وسيله ي آن شناخت. چرا كه شناخت يماني و كمك كننده ي او يعني سيد خراساني مي تواند طرف حق و باطل را نيز به درستي نشان دهد.
بايد دانست كه يماني از يمن خروج مي كند و خراساني از ايران و هر دو براي مقابله با سفياني به پا مي خيزند و به تعبير امام صادق (ع) اين دو نيروي خير و شر «همچون اسبان مسابقه هستند» و مي كوشند از هم سبقت بگيرند. (5)
يماني و قحطاني به احتمال زياد يكي نيستند. چرا كه رنگ پرچمي كه براي يماني ذكر شده است سفيد (6) و براي قحطاني زرد است. در ضمن قحطاني در مقابله با سفياني شكست مي خورد در حالي كه از شكست يماني در روايت ما چيزي ذكر نشده است. (7)
در نهايت يماني به سپاه امام زمان (عج) پيوند مي خورد و با دستان خودش سفياني را به هلاكت مي رساند. (8)
پي نوشت:
1.شيخ مفيد، الارشاد، ص 387؛ به نقل از چهل حديث آخرين نشانه هاي ظهور، ص 14
2.الساده، مجتبي، شش ماه پاياني، ص 89؛ كوراني، علي، عصر ظهور، ص 155
3.برگرفته از مقاله ي يماني درفش هدايت، مشرق موعود شماره ي 1
4. الغيبة نعماني، ص 171؛ به نقل از شش ماه پاياني، ص 89
5.بشارة الاسلام، ص 93 به نقل از عصر ظهور، ص 157
6. مختصر اثبات الرجعـة، ح 16؛ به نقل از مجلة تراثنا، سال 2، ش 4، صص 454ـ455.
7.برگرفته از مقاله ي يماني نشانه ي حتمي ظهور، موعود شماره ي 108
8.به نقل از شام در گذر تاريخ، مصاحبه با حجة الاسلام مهدي پور، موعود شماره ي98
به نقل از سايت موعود
نفس زكيه | |
نفس زكيه كه با نامهاي «نفس حرام»، «الدّم الحرام» (خون حرام) نيز شناخته مي شود، يكي از شخصيتهاي مهم و وابسته به ظهور حضرت صاحب الامر (ارواحنا له الفداء) مي باشد. خروج نفس زكيه آن هم درست 15 روز پيش از ظهور حضرت مهدي (ع) نقش او را در روايات مربوط به علائم ظهور بيش از پيش پررنگ مي سازد. نفس زكيه بنا بر رواياتي به طور قطع از خاندان قريش و از خاندان اهل بيت رسول الله (صلوات الله عليه و آله) (1) است. برخي او را سيدي از آل حسن (ع) مي دانند اما در اينكه نام او محمد بن حسن باشد اختلاف نظر است. (2) آنچه در مورد او قطعي است آن است كه او پيك حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه) است و در ميان ركن و مقام مي ايستد و چنان سخنراني مي كند كه صدايش را همه ي اهل مكه مي شنوند و از زبان امام مي گويد: «....ما اهل بيت رحمت و معدن رسالت و خلافتيم، ما ذريّه ي محمد (ص) و از نسل پيامبرانيم. از زماني كه پيامبر (ص) از دنيا رحلت كرد به ما ظلم شد و ستمكاران بر ما مسلّط گشتند و حق ما را ربودند. ما از شما ياري مي خواهيم شما نيز ما را ياري كنيد.» (3) پس از اين سخنراني مكّيان به سوي او هجوم مي آورند و در ماه حرام، خون او را در مكان حرام (ميان ركن و مقام) به ناحق مي ريزند. (4) امام باقر (عليه السلام) مي فرمايند: «ميان قيام قائم (ع) و شهادت نفس زكيه بيش از 15 شب فاصله نخواهد افتاد.» (5) اما نكته ي مهم درباره ي نفس زكيه آن است كه بنا بر لقب «زكيه» او فردي است بي گناه و علاوه بر آن با توجه به اينكه فرستاده ي امام زمان (عج) است فردي است كه به لحاظ اجتماعي برجسته و از رشد و تكامل خاصي برخوردار است. همين كه شخصي با امام ديدار داشته باشد و امام او را مأمور براي امر خود نمايد نشانگر پاكي و والايي آن شخص است. (6) از نظر سيد محمد صدر در كتاب تاريخ پس از ظهور، هيچ نشانه اي دال بر اينكه نفس زكيه و «سيد حسني» يكي باشند وجود ندارد. پي نوشت: 1.الخرايج و جرايح، ص 196 به نقل از تاريخ پس از ظهور (سيد محمد صدر)، ص 154 2.منتخب الاثر، ص 455 3.بحار الانوار، ج 13، ص 180 4.همان. 5.كمال الدين، ج2، ص 649؛ به نقل از آخرين نشانه هاي ظهور (40 كتاب موعود) ص 16 6.برگرفته از مقاله ي بررسي روايات علائم ظهور، محمد علي قاسمي به نقل از سايت موعود |
خدايا خسته ام
تاكي..
تا كي باشم و نخوام باشم
تاكي تو خوب باشي و من بد باشم
تا كي دوستم داري
تا كي تحملم ميكني
تاكي عهد ببندمو عهد بشكنم
خدايا ...
من بنده خوبي نبودم اما تو خوب خدايي بودي
من اصلا بنده ات نبودمو تو خدام بودي
من نبودمو تو با من خوب بودي
خدايا سخته...
ازمايش هات سخته
چرا نميشه از پسشون بر اومد
چرا من هيچ وقت نميتونم؟
چرا هميشه بايد حس پشيمون هارو داشته باشم
چرا نبايد حس خوب بودن رو داشت
خدايا دستمو بگير...
ميگن اخر الزمانه
ميگن گناها به ادم هجوم مياره
ميگن خوب بودن سخت ميشه
خدايا كجايي...
تو كدوم سايت باهات حرف بزنم
تو كجا برام پيغام ميذاري
تو كجا سرچت كنم
تو كجا ...
خدايا دورم...
ازت دورم ولي تو ازم دور نيستي
خدايا هر روز كه دارم بزرگتر ميشم دارم ازت دورتر ميشم
خدايا دستمو بگير
خدايا وقتش نشده منم خوب شم
خدايا ميترسم دير شه...
در حال گشت و گذار و در مقابل دشمن از مردم و كشور شكايت كردن و بر سر سفره امنيت و آرامش كشور نشستن اما براي خوش امد سران كاخ سفيد، و باكينگهام سخنسرايي كردن نه رسم ادب است نه پاسخ بزرگواري مردم و نظام. اين گزارش، روايتي از مخالفخوانهاي آزاد است.
" خبرها خوب نيست، خبرها بد است، نشاط نيست، هيچي نيست... " ، " مشكلات آنجا (در ايران!) عيان است و نيازي به تاييد ما نيست" ، "نظام جمهوري اسلامي ايران آفت زده است" ، "به طور كلي اين نظام و اين حكومت ذاتا ميخواهد همه چيز در اختيارش باشد، اين نظام ميخواهد همه چيز را به طور صد درصد زير سلطه خود داشته باشد و اگر يك بخشي از حكومت نخواهد كه با آنها باشد همه آن بخش زير سؤال ميرود و ميگويند كه اين مورد دارند و جلويش را ميگيرند و اگر يك نفر پايش را از گليم خود درازتر كند، مشكلات زيادي سر راهش قرار ميدهند."
عبارتهاي نقل شده در بند بالا مربوط به چهرههايي همچون منيژه حكمت، حسين مرعشي، بهاره رهنما و محمدرضا شجريان است كه جملگي پس از انتخابات سال 88 بيان و يا نوشته شدهاند.
*آزاد و مشغول گشت و گذار
چهرههايي كه تماماً هماكنون آزاد و مشغول گشت و گذارهاي روزمره خود در كشورهاي مختلف دنيا هستند.
جالب آنكه تمامي صحبتهاي نقل شده نيز در هنگام گشت و گذار چهرههاي مذكور (به غير از حسين مرعشي) در خارج از كشور بيان شده و اين چهرهها پس از حضور در داخل كشور نيز همچنان به زندگي معمولي خود مبادرت كرده و خبري هم از مشكلات زيادي كه محمدرضا شجريان (خواننده) مدعي شده قرار است سر راهشان قرار داده شود!، نيست.
البته ماجراي رفيق دزد و شريك قافله بودن برخي از چهرهها روايت تازهاي نيست.
تعداد بسياري از همين هنرمندان و چهرههاي سينمايي طراز اول كشور در ايام تبليغات انتخاباتي رياست جمهوري در سال 88 در كليپي انتخاباتي به نام "ستارگان سبز" حضور يافتند و برخي از همين تعداد با بيان انتقاداتي تند نسبت به وضعيت روز كشور از يك كانديداي خاص حمايت كردند.
كانديدايي كه بعدها مشخص شد فتنهگري بيش نبوده است و نسخه تمام كارهاي تبليغاتياش را بيگانگان و انديشكدههاي استكبار جهاني پيچيده بودند.
*معذرت خواهي نكردند
در واقع مدعيان وجود شرايط بد! در ايران اسلامي كه تصوير خود را در مجامع انتخاباتي و به نفع يك كانديداي خاص نشان دادند و صفتهايي مثل "فرهيخته"، "هنرمند"، "هنرشناس" و "سرمايه فرهنگي" را يدك ميكشيدند، به راحتي هرچه تمامتر در يك توطئه سياسي دور خوردند.
اما نكته قابل توجهي كه در اين ميانه وجود دارد آن است كه عدهاي از اين افراد، پس از انتخابات نيز دست از خوشرقصي در مقابل بيگانگان و فتنهگران برنداشته و به جاي عذرخواهي از افكار عمومي و بازگشت به راه صلاح، بر همان سبيل سابق مشغول ره پيمودن هستند.
رهپيمودني كه اگرچه قبل از انتخابات، امكان آن بود كه تا حدي صحبتهاي آنان را حمل بر انتقاد تلقي كرد يا از سر جوّزدگي بر اثر هيجان رقابتهاي انتخاباتي دانست اما پس از وقوع فتنه عميق سال 88 و به خيابان ريختن اراذل و اوباش با تشويق همينان و كانديدايشان و هنگاميكه دست همه فتنهگران رو شده است ديگر امكان اين قبيل تلقيها نيست.
*شكايت در تفريح
در واقع، افكار عمومي ديگر به صحبتهاي نامنصفانه كسي مثل محمدرضا شجريان كه مشغول استفاده از تفريحات اكمل در اقصي نقاط جهان هستند؛ و در حين همين تفريحات نيز لب به شكايت از جمهوري اسلامي ميگشايند، وقعي نميگذارند و ديگر برايشان مهم نيست كه اينان چه ميگويند.
به زعم امثال محمدرضا شجريان، آنها كه به نظام جمهوري اسلامي ايران انتقاداتي دارند با مشكلات زيادي كه بر سر راه آنان توسط نظام نهاده شده دست به گريبانند.
و البته شجريان گويا برنامههاي خود و تمام همين رفقاي منتقدش را از ياد برده است كه چگونه پس از فتنه و بدون هيچ ممانعتي در هر كجا و حتي در خارج از كشور اجرا شدند.
گويا اقدامات اين افراد كه همچنان در كنار مردم و نظام اسلامي ايران نان و نمك ميخورند و نمكدان ميشكنند تمامي هم ندارد.
*مخالف فرزند مخالف
پگاه آهنگراني فرزند منيژه حكمت است كه برخي از صحبتهايش را در گفتوگو با شبكه دويچهوله آلمان در بالا خوانديد.
آهنگراني كه از اعضاي فعال و البته هنرمند! ستاد انتخاباتي يكي از فتنهگران سال 88 بود، چندي قبل دعوت يك رسانه معاند با جمهوري اسلامي ايران يعني دويچهوله آلمان را ميپذيرد و قصد ميكند تا براي همكاري با اين شبكه خبري معاند، به آلمان برود اما با دخالت نيروهاي امنيتي كشور از خوشرقصي براي رسانههاي معاند بازميماند.
اين محمدرضا شجريان است كه در تمام طول مدت پس از فتنه و با وجود آنكه پس از انتخابات 88 در ترانهاي عليه جمهوري اسلامي ايران با يك زن همخواني كرد، همچنان آزاد است و همين چند وقت قبل نيز تصاوير و مصاحبههايش در شبكه صداي آمريكا و مخالفخوانيهايش عليه نظام و مردم به عالم طنين انداز شد.
خيابانهاي پايتخت و تمام شهرهاي جمهوري اسلامي ايران آرام است و هيچكس نميتواند در آنها گاردهاي امنيتي يا نيروهاي ويژه پليس را ببيند.
افكار عمومي همچنان صحبتهاي شجريان و ساير خوانندهها و بازيگران مدعي را در رسانهها ميبينند اما هيچگاه مصاديق اين صحبتها را نمييابند.
چرا اين صحبتها مخالفگونه عموماً در گفتوگو با رسانههاي خارجي و معاد كشور و مردم ما بيان ميشوند؟
*نمك خوردند و نمكدان شكستند
و اساساً يك سوال واضحتر آنكه چرا عمده اين مصاحبهها در خارج از كشور بيان ميشوند؟
نمك خوردن و نمكدان شكستن رسم خوبي نيست.
اينكه بر سر سفره آرامش و امنيت و تمدن ايران اسلامي و مردم خوبش بنشينيم اما در جاي ديگري و با يك ليوان قهوه لبخند بزنيم و صحبتهايي را مطرح كنيم كه جز دشمن كسي از شنيدن آنها خوشحال نميشود در نظر هيچكس كار مطلوبي تلقي نميشود.
و اينكه چرا افرادي كه از آنها نام برديم به يك رسم ساده اسلامي و ايراني كه همان قدر نان و نمك را دانستن است، تن در نميدهند و با دهنكجي به مردم دروغگويي را پيشه خود ساختهاند سواليست كه بايد در پاسخ آن انديشيد.
سلام